.five

علت اصلی نامگذاری گروه برگرفته از ایده ی مهندس شرکت تویوتا است .. بیشتر

.five
گوناگون
۱,۲۸۳ پست
۳۶ مشترک
۱۸ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۸۵
مبنای تعداد هوادار رتبه ۸۵
مبنای تعداد ارسال رتبه ۴۷
بازنشر کرده است.
.
بازنشر کرده است.
000 دلتنگی های من ...000
در نمک باید راز عجیبی نهفته باشد
هم در اشک های ماست هم دریا...

همیشه به این فکرمیکردم . شعرشم پیدا کردم.
روحش شاد و یادش گرامی استاد بزرگوارشعر
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
استاد بزرگوارم
چند مسجد در نزدیکی پارک قیطریه وجود دارد که نزدیک ترین آن فقط 450 متر با پارک فاصله دارد. علاوه بر این، کسی که این باغ را برای تبدیل به پارک عمومی به شهرداری هدیه یا وقف کرده بود هدف از این اقدام تبدیل باغ به پارک عمومی بود و نه ساخت مسجد. در نتیجه ساخت مسجد در این زمین برخلاف نیت هدیه دهنده یا وقف کننده است و به لحاظ شرعی هم مشکل زاست. علاوه بر این،‌ ساخت مسجد می تواند به کم شدن فضای سبز و حذف درختان منجر شود. دراین پارک نمازخانه ساخته شده است و مردم می‌توانند بهنگام برپایی اذان درآنجا نماز بخوانند. همچنین پارک قیطریه در محوطه باستانی قراردارد و زیرزمین مملو از آثار باستانی که با هر ساخت و سازی آسیب می بینند.
خبرگزاری داخلی ایران:عصرایران
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس …
تو بدین وصله ناجور نمانی ،مانم

که تو این دفتر بی شور نخوانی ،خوانم

رمز ورازیست میان من واین چرخه ی دون

همه این سر ومعما تو ندانی ،دانم

اگرم نوش کنی تا به سحر از خم ومی

سخن یاوه ومست هیچ نگویی ،گویم
وتو بارانی ترین بام سپیدار شبی
و تو از ناخن انگشت به من نزدیکتر
و تو انگار منی
تو شعور صفحه ساعت را
با نبودن و هزاران بودن
به من آموخته ای...
ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺯخمم آنقدر ﻋﻤﯿﻖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ

ﻣﯽ ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﮐﺎﺷﺖ؟

ﺑﮕﻮﯾﻢ غمگینم

ﻭ ﻣﺮﮒ ﮐﺎﺭﯼ نمی‌ﮐﻨﺪ؟



ای روزِه اَم شِکَستِه با شِکَّرِ لَبانَت
شیرین، زِ فَرقِ سَر، تا، آن جانِ جانِ جانَت
سمه اما قشنگه یکم اطلاعات علمیم میده

الکترونها به دور هسته

ماه به دور زمین

زمین دور خورشید

و خورشید در مدار مدور کهکشانی اش

.......

تقصیر من سراپا تقصیر نیست

جاذبه ات میخواهد دورت بگردم

دورت بگردم ...
بگذار
همه به شب برگردند
به انتظار سنگین قبل از انفجار
شاید این بار
تو ماه شدی
و من قمری که
همه‌ی عمر
دورت بگردم! ...
من این همه نیستم
اندر حکایات یافتم که شیخ ابو طاهر حرمی _رضی الله عنه_روزی بر خری نشسته بود و مریدی از ان وی عنان(افسار) خر وی گرفته بود اندر بازار همی رفت یکی آواز داد که این پیر زندیق(بی دین) آمد. ان مرید چون ان سخن بشنید از غیرت ارادت(شدت علاقه) خود قصد رجم(پرتاب سنگ) آن مرد کرد اهل بازار جمله بشوریدند. شیخ گفت مر مرید را اگر خاموش باشی من تو را چیزی آموزم که از این محن(غم ها) باز رهی. مرید خاموش بود. چون به خانقاه خود باز رفتند این مرید را گفت آن صندوق را بیار. چون بیاورد درزهایی(کیسه ها) بیرون گرفت و پیش وی افکند. گفت نگاه کن از همه کسی به من نامه است که فرستاده اند. یکی مخاطبه ی <شیخ امام> کرده است و یکی< شیخ زکی> و یکی< شیخ زاهد> و یکی< شیخ الحرمین> و مانند این و این همه القاب است نه اسم و من این همه نیستم. هر کس بر حسب اعتقاد خود سخن گفته اند و مرا القابی نهاده اند. اگر آن بیچاره نیز بر حسب عقیدت خود سخنی گفت و مرا لقبی نهاد این همه خصومت چرا انگیختی؟
عاشق این متن دوران دبیرستان بودم.
کی اشکاتو پاک میکنه ازیه نوع دیگه:
Göz yaşın kim siler yarın
گاهی شجاعانه ترین کاری که میتونی انجام بدی، اینه که به عقب نگاه نکنی
ناراحتی از دیگران، اونا رو رنج نمیده، تو رو رنج میده