گرگی که گله را به تماشا نشست و باز
شوخی گرفت زوزه گرگان دشت را
یک روز می رسد که ببینی به چشمِ خود
پر کرده زوزه اش همه ارکانِ دشت را
کیمیاگر
میبینی؟؟!! کسی اینجا چشم انتظارمان نیست
کسی دلتنگمان نمی شود
خودمان را بیهوده خسته میکنیم
به ریش من میخندند و به گیس تو !!
باز هم اصرار داری برای تنهایی شان کاری کنیم؟؟!!
من خسته ام . از نیش و کنایه ها
از تحقیر شدن ها از کنار گذاشته شدن ها
تو را نمیدانم ... چرا میدانم .. اما به روی
خودم نمی آورم یا بهتر بگویم نمیخواهم باور کنم
که تکیه گاهم کم آورده باشد
چمدانی که برای بستن نداریم
سبکباریم ... تو مرا با خود ببر .. من تو را
کیمیاگر
نیمه شب ۲۴ فروردین
این قورت دادن حرفامون بالاخره یه روز کار دستمون میده ... یه روز ، یه جا ، یهویی ، همه اش رو تف میکنیم توی صورت اونایی که همش ما رو لال خواستند .... حالا ببین !!!
یه قانون روانشناسی هستش که میگه :
خنده های کسی که دوستش دارید برای شما
مسریه، یعنی وقتی اون میخنده شما هم از
خندهی اون خندهتون میگیره، بهنظرم این قشنگترین
ویژگی خندیدن با کساییه که عاشقشونیم .
در اعماق اقیانوس وجودم غوطه ور شو
به دنیای ساکت و خلوت درونم نفوذ کن...
بگذار تو تنها فاتح این عمق دست نیافتنی باشی .. دوست دارم تو تنها کاشف این تمدن گمشده باشی .. اولین و آخرین میهمانِ آتلانتیسِ تنهایی
کیمیاگر
واقعا داریم تقاس/تقاص/تقاث/تغاس/تغاث/
تغاص/طقاس/طقاث/طقاص/طغاس/طغاث/
طغاص چیو پس میدیم؟
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
کیمیاگر
هر روز بهار، با "تو" دیدن دارد
بله ساحره ی من
ساحره
جان و دلم