کوچه باغ کلیکی ها

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گ.. بیشتر

کوچه باغ کلیکی ها
۱۵,۶۴۳ پست
۱۴۱ مشترک
۵۹ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۲۴
مبنای تعداد هوادار رتبه ۲۳
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۳
بازنشر کرده است.
((کوچه))
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!.....
  • *๑Khatereh๑*

    ((کوچه))
    بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
    همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
    در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
    باغ صد خاطره خندید،
    عطر صد خاطره پیچید:
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
    پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
    تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
    من همه، محو تماشای نگاهت.
    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
    شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
    شب و صحرا و گل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ
     یادم آید، تو به من گفتی:
    از این عشق حذر کن!
    لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
    آب، آیینi عشق گذران است،
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
    باش فردا، که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
    با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
    سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
    نتوانم!
    روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
    چون کبوتر، لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
    باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
    تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم، نتوانم!
    اشکی از شاخه فرو ریخت
    مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت
    اشک در چشم تو لرزید،
    ماه بر عشق تو خندید!
    یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
    پای در دامن اندوه کشیدم.
    نگسستم، نرمیدم.
    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
    نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
    بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

  • *๑Khatereh๑*

    بماند ب یادگار...

دیدگاه غیرفعال شده است.
زندگی خلاصه ایست از ؛
ناخواسته به دنیا آمدن
ناگهان بزرگ شدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرتِ آنچه دل میخواهد
و منطق نمیپذیرد ، مُردن!
بازنشر کرده است.
صبر کرده ام برای تو.
مثل صبر ماهی در تنگ، برای رسیدن به دریا...
نه تو می‌آیی، نه ماهی به دریا میرسد.
ما هر دو خواهیم مرد.

🎧🎼♥️😊....
دیدگاه غیرفعال شده است.
⚡️⚡️

سایـه‌ای بـر دلِ ریشـم فکن ای گنجِ روان

که من این خانه به سودای تو ویران کردم
  • ღمهدیارღ

    در کشاکش تمام سختی‌ها
    و کم آوردن‌هایی که زندگی
    برایمان رقم می‌زند،
    هیچ‌گاه اسیرِ عظمت
    درد و غم مباش؛
    که خدای تو
    از تمام آن‌چه که دلت را
    آزرده، بزرگتر است...
    پستهات عالی دوست من و لایک شد
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1403/02/16

بازنشر کرده است.
دودِ سیگار...غزل...رقص ورق...مهره و تاس
عکسِ تو...هق هق شب...گریه...بساطم جور است!
واقعیت اینه که ما هرگز فراموش نمی‌کنیم. فقط عادت می‌کنیم، می‌پذیریم و یاد می‌گیریم چطور با فقدانش کنار بیایم
⚡️⚡️

چشمانِ تـو در آینهٔ اشک چه زیباست

نرگس شود افسرده،، چو در آب نباشد

گفتـم شبِ مهتـاب بیا ، نازکُنان گفت

آنجـا کـه منـم حاجتِ مهتـاب نباشد
دلبری دارم که نامش
ساغر دردانه است

خانه اش گلخانه جایش
گوشه میخانه است

تا سحر ازباده ها
مست وغزلخوان میشود

بوی عطرش چون نسیمی
از گل و گلخانه است
آرزویم

   همه این است به هنگام سحر

     بوسه ای سرخ به روی لب من بگذاری

چشمی به رهت دوخته ام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی...

-
.
عینِ
مرگ است اگر،
بے تو بخواهد برود
او ڪہ از جانِ خودت
دوست ترش میدارے ...

❀࿐❁❁❁࿐❀
‌جان بہ لب آورده‌ام تا از لبم جانے دهی

دل ز من بربوده‌اے باشد ڪہ تاوانے دهی..!!!

ے
‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‎ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⚡️⚡️

سوختم از آتـشِ دل، در ميانِ موجِ اشک

شوربختی بين، که درآغوشِ دريا سوختم!
⚡️⚡️

گر بـه صد خارِ جفا آزرده‌سازی خاطرم

خاطرِ نازک بـه بـرگِ گل نیازارم تـو را
⚡️⚡️

ساعتی صد بار از هجرانِ او جان می‌دهم

ای که داری رشک بر من، زندگانی را ببین
⚡️⚡️

ساعتی صد بار از هجرانِ او جان می‌دهم

ای که داری رشک بر من، زندگانی را ببین