ای در آغوش تو آرام ترین خواب جهان
چهره ی ماه تو در چشمه ی مهتاب عیان
صوت شیوای دل انگیزِ اهورایی من
جلوه ی حسن تو در سینه ی مضراب نهان
شاهدِ مطلعِ قربانی تو دیده ی من
پای کوبان به سرِ مسلخِ محراب کشان
حس لمس لب تو شیوه ی تقدیس برین
در پی طاعت لب های تو ارباب مغان
ای فروغِ رخ تو فاطِر این شعر و شعور
قدرت خالقِ تو معجزه ی ناب جهان
ای نسیم نفس قدسی تو نفخه ی نور
کفر و ایمانِ من دل شده سیراب درآن
ای که آرامش افکار پریشان منی
غرق آغوش توام این همه اسباب نشان
قصه ی نیمه تمامِ همه ی زندگیم
بی قرار توام و در دل بی تاب بمان.
یک روز می رسد...
یک ملافه ی سفید پایان می دهد...
به من...
به شیطنت هایم...
به بازیگوشی هایم...
به خنده های بلندم...
روزی که همه با دیدن عکسم بغض می کنند و می گویند:
دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده...
آرزو میکنم
که در ناباورانه ترین حالت زندگیتون
اون اتفاق قشنگی که فکرش رو هم نمیکنید بیفته...🌼پ
پستهات عالی دوست من و لایک شد
ارادتمند شما
مهدیار
1403/02/18