mina

در من زنی تنها زندگی می کند که هر شب ؛ دیوانه وار به سوگِ خاطراتش می.. بیشتر

mina
۳۴۰ پست
۳۶۱ دنبال‌کننده
۵,۸۳۱ امتیاز
زن، متاهل
۱۳۴۲/۱۱/۰۷
مهربون
فوق ديپلم
کارمند
دین اسلام
ايران، سمنان
زندگی با همسر و فرزند
سیگار نميکشم
وبلاگ نویسی

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
از قوی بودن خسته ام بابا
دلم یک شانه میخواهد
تکیه دهم به آن
و بی خیال همه دنیا
دلتنگی هایم را
روی شانه هایت ببارم
مشاهده ۱۱ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
آن عافیتی کز دل ما برده غم عشق

درمان نکند هیچ مگر لمس حضورت.


"محمد رضا کرمی"
  • فرشته.•°* ❥ققنــــــــوس عــــــــــشق❥.•°*

    سلام دوستم
    لااایڪـــــــــ👌زرین
             بحضورپرمهــــرشمـا💐 💐
    ارسالیهای زیباتون  فول لایک✅🌹
    ارزو می کنم
    شادی نقل لحظه هاتون باشه🙏مرسی که هستید
    لینک

  • mina

    سلام دوستم
    لااایڪـــــــــ👌زرین
             بحضورپرمهــــرشمـا💐 💐
    ارسالیهای زیباتون  فول لایک✅🌹
    ارزو می کنم
    شادی نقل لحظه هاتون باشه🙏مرسی که هستید
    لینک


بازنشر کرده است.
همیشه دلم خواسته بدانم،

لحظه‌های تو بی من چطور می‌گذرد؟

وقتی نگاهت می‌افتد به برگ،

به شاخه،

به پوست درخت،

وقتی بوی پرتقال می‌پیچد،

وقتی باران تنها تو را خیس ‌می‌کند

وقتی با صدایی برمی‌گردی پشت سرت و من نیستم …



بازنشر کرده است.
چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی

اما سالها طول می کشد تا این را بفهمی

وقتی هم که آخر سر می فهمی اش

دیگر خیلی دیر شده

و هیچ چیز بدتر از خیلی دیر نیست.



"چارلز بوکوفسکی"
بازنشر کرده است.
در من بپیچ باد دیوانه

تنها در تو رها خواهم شد

در من بپیچ تا آسمان

در پرواز مرغان دریایی

و رقص طلایی گندمزار

در من بپیچ باد دیوانه

با گیسوانم چنگ بنواز

با من برقص

در کرانه ها

مرا به دورها ببر

مثل یک پرواز

در من بپیچ باد دیوانه


"راحله شوقی جمیل"
بازنشر کرده است.
در کاسه ی وصل تو اگر زهر دهندم

خوش تر که به پیمانه ی هجران تو، قندم




"حسین منزوی"
بازنشر کرده است.
تو خنده ی دوری در یاد، تو قاصدکی دور از باد
من زخمی قبل از مردن، من ساکت قبل از فریاد
داد از دل من داد ای داد
عکسی که پر از رویا بود، در خاطره ای تار افتاد
عکسی که در آن خندیدم، از سینه ی دیوار افتاد
داد از دل من داد ای داد
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی
باید که شبی برسی به قرارم، ایمان منی به خدا نسپارم
می ترسم از اینکه زمان نگذارد، چون دسته گلی برسی به مزارم
آمده ام تو به داد دلم برسی
تو سکوت مرا بشنو که صدای غمم نرسد به کسی
آمده ام تو به داد دلم برسی
چو پرنده ی زخمی بی پر و بال رها شده از قفسی.


"حسین غیاثی"
بازنشر کرده است.
زندگی از من می‌خواهد
که فراموشت کنم
و این چیزی‌ست که
دلم نمی‌تواند بفهمد…


"محمود درویش"
بازنشر کرده است.
نزدیکی

چون لب هایم به من

دوری

چون بوسه ای

که هرگز نمی رسد.

"محمود درویش"
بازنشر کرده است.
سفر آدمی را پایانی نیست - عباس کیارستمی

راه بیان رفتن آدمی است در پی توشه و زاد؛ و راه تحرک جان است که آرام ندارد و جسم مرکب جان است تا از منزلی به منزلی سفر کند و هرکه از مرکب خود غافل شود، سفر او به پایان نخواهد رسید و سفر آدمی را پایانی نیست و راه‌های ما، چون ماست: گاه سنگلاخ، گاه آباد، گاه پیچ‌واپیچ، گاه راست و راه‌هایی که بر زمین می‌کشیم، خراشی است بر زمین و ما راه‌هایی دیگر در خود داریم؛ راهی از اندوه، راهی از شادمانی، راهی از دوست‌داشتن، راهی از اندیشیدن، راهی از رستن و گاهی راهی که انزجار ماست؛ راهی که شکست آدمی است؛ راهی که به هیچ‌جا نمی‌رود. راه بی‌فرجام؛ چنان رودی به مرداب. راه، زندگی است. راه، خود آدمی است و آدمی راهی است هرچند کوچک، روان بر صفحه بی‌کران هستی؛ گاه بی‌فرجام، گاه نیک‌فرجام.

دکلمه فیلم کوتاه "جاده ها" / عباس کیارستمی / 2005
بازنشر کرده است.
برای من که دلم چون غروب پاییز است

صدای گرم تو از دور هم دل انگیز است

چه آتشی به دلم زد نگاه معصومت

از آن دو چشم قشنگت که عشق لبریز است.

"مسعود امیری نژاد"
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم

همه بر سر زبانند و تو در میان جانی

"سعدی"
بازنشر کرده است.
خاک کویت

ز سرم برد هوای دگران ...


"هلالی جغتایی"
بازنشر کرده است.
ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را

دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را

گر به صد خار جفا آزرده سازی خاطرم

خاطر نازک به برگ گل نیازارم تو را

"هلالی جغتایی"
بازنشر کرده است.
کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از من
وز گوشه‌نشینان تو خاموش‌تر از من

هر کس به خیالیست هم‌آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من

"شهریار"
بازنشر کرده است.
من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا؟

گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم ترا

صد بار آیم سوی تو، تا آشنا گردی بمن

هر بار از بار دگر بیگانه تر بینم ترا

"هلالی جغتایی"