علی احمدی

شاعر و نویسنده و فیلمنامه نویس رسمی علی احمدی ( بابک حادثه ) مولف .. بیشتر

علی احمدی
۱,۰۹۸ پست
۱۵۹ دنبال‌کننده
۱۳,۵۶۱ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۵۸/۰۲/۱۶
خوشحال
فوق ديپلم
فروشگاه دار اینترنتی ، ویراستار و مولف
ايران، البرز، کرج
زندگی مجردي
سربازی رفته ام
سیگار ميکشم
گرایش سیاسی ندارم
خواندن_نوشتن_سرودن_آموختن و آموزش دادن
SAMSUNG
قد ۱۷۶، وزن ۶۷
hadeseh.sellfile.ir

تصاویر اخیر

بی نقطه شعر بخوانید 😍😍

موسم وصل اگر سهمِ دلِ ما گردد
دردهای دل آواره مُداوا گردد
 
سَرِ هر کوی و محلّه همه را سور دهم
گرهٔ کور دلِ مُردهٔ  ما وا  گردد
 
سَرورم می رسد و راه رَوَد رویِ سَرَم
طالعِ آدمِ ما همدم حوّا گردد
 
در هوای دمِ دلدار گدا گردم و او
حاکمِ دادگر روح و دل ما گردد
 
سَردیِ دوریِ دلدار همی گردد طی
گرمیِ وَصلِ دل و موسم سودا گردد
 
می رسد اُسوهٔ احساس و اُسطورهٔ مهر
کلِّ اَسرارِ مگو حلّ مُعمّا گردد
 
می دهم هر دَمِ عُمرم که رِسد گاهِ وصال
کام ما کام روایِ طعمِ حلوا گردد
 
در حصارِ مَهِ رویِ وی اگر گردم حَصر
طالعم در همهٔ عمر در آوا گردد
 
وصل او آمده در طالع ما ، در حالی
که دو صد مُدّعی آمادهٔ دعوا گردد
 
سروده بابک حادثه
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
  • ꧂زهرا ارشدسرای شادی꧁

    یڪ سـلام گــــــــرم....
    یک آرزوی زیبا
    یک دعای قشنگ
    برای شما مهربان دوستم
    صبح زیباي بهاريتون بخیر
    "روز و روزگارتون بر وفق مراد"
    💐💐💐💐💐💐

  • علی احمدی

    یڪ سـلام گــــــــرم....
    یک آرزوی زیبا
    یک دعای قشنگ
    برای شما مهربان دوستم
    صبح زیباي بهاريتون بخیر
    "روز و روزگارتون بر وفق مراد"
    💐💐💐💐💐💐


    🙏🙏🙏🙏🙏🙏

در کلبهٔ بی رونق ما نیست صفایی
جز غصّه نمانده ست به دل شور و نوایی

از عشق نشد قسمت من جز غم و حسرت
دنیا نکند با دل پژمرده وفایی

در بازی تردید و یقین عمر گران رفت
مویم به سپیدی زد و رویم به سیاهی

از بخت بدم گشت گدا معتبر آخر
شد مُدّعی مَسند والای خدایی

یک زندگی پوچ و پُر از دغدغه و ترس
زندانی خویشیم و به دنبال رهایی

محصول هوس رانی و عشقیم و به اجبار
آییم در این پهنهٔ مرموز چرایی

رنگ رُخ تو فاش کُنَد سِرِّ درونت
صبحانه خبر می دهد از شام تباهی

راهی که به اشک و غم و شیون شود آغاز
از عقل به دور است بَرَد راه به جایی

با سر به جهان آمدم و هستی نامرد
نه روی خوشی داد نشانم و نه پایی

معلوم نشد فایدهٔ عقل و خِرَد چیست
وقتی که به اجبار شوی ، راهنمایی

بستم در دیزی نشود گربه هوایی
غافل که نمانده به هوا هیچ حیایی

آنان که به ما وعده نمودند به شادی
مُردند و محقّق نشد این قول کذایی

سروده : بابک حادثه 😔😔
دوست من شما که با معشوقه خود

ازدواج نمیکنی خبر داری که با معشوقه

دیگری ازدواج می کنی ؟؟؟

آشتی با عقل هرگز مضر نیست

بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
دوست من شما که با معشوقه خود

ازدواج نمیکنی خبر داری که با معشوقه

دیگری ازدواج می کنی ؟؟؟

آشتی با عقل هرگز مضر نیست

اَز عشق تو من سیرم، اِصرار مکن دیگر
دریای جفای خویش ، اِنکار مکن دیگر

نیرنگ تو بخشیدم، با اینکه دلم خون است
این خُفته دلِ خون را ، بیدار مکن دیگر

هر چند زِهجر تو می سوزم و می سازم
اما به وصال خویش ، وادار مکن دیگر

چون میوه ممنوعه ، عشق تو حرامم شد
این قصّه باطل را ، تکرار مکن دیگر

مغلوب شدم هر بار ، از ناز نگاه تو
با عاشقِ پاسوزت ، پیکار مکن دیگر

هر روز در آغوشت ، رَنجورتر از دیروز
دَرمانده راهت را، بیمار مکن دیگر

مستم زِخیال آن، لب های شکر ریزت
این مست لبانت را،هوشیار مکن دیگر

در دایره تقدیر عشق تو نشد میسور
با عشوه و طنّازی ، رفتار مکن دیگر

سَر را که سپردم من ، در راه وصال تو
با سلسله مویت ، بَر، دار مکن دیگر

اَز ما که گذشت امّا ، دلداده کویت را
با بوسه سوزانت ، ناکار مکن دیگر

یک لحظه نگاه تو ، کافی است جهانی را
دیدار زِمشتاقان ، بسیار مکن دیگر

سروده بابک حادثه

بازنشر کرده است.
جانا تو بزن طبلی رُسوا شدنش با من
می نوش تو بی پروا سَقّا شدنش با من

یک دفعه بر این مجنون اِبراز نَما عشقت
هر دفعه به راه تو شیدا شدنش با من

مهتابِ پریشانم از ناز تو حیرانم
اَندیشه هجرانت اِنشا تو مَکُن بر من

بگشای دمی آغوش ای سرو چمان من
کُن میل فریبم را اِغوا شدنش با من

یک دم زِ رَهِ اُلفت بر من نظری اَفکن
یک عمر در آن حالت در جا زدنش با من

از لعل لَبَت جانا یک بوسه حلالم کن
این وعده شیرین را فردا ندهش بر من

گر جان مرا خواهی تاخیر نخواهم کرد
لکن غم دوری را اِهدا تو مکن بر من

گویند به من یاران عشق تو خطا باشد
جز راه خطایت رَه پیدا نشود بر من

هر سو نظر اندازم سیمای تو می بینم
آن سِرِّ دلِ خود را حاشا تو مکن بر من

سروده بابک حادثه