آیهان (کلبه آرامش)

اجازه دهید قضاوتتان کنند ؛ اجازه دهید اشتباه در موردتان فکر کنند ب.. بیشتر

آیهان (کلبه آرامش)
۵,۳۷۰ پست
۱۴۶ دنبال‌کننده
۷,۱۹۸ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۱/۰۳/۰۱
فوق ليسانس
ايران، آذربايجان شرقي

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
کلا اخر...
فرقی نمی کند آغازِ هفته باشد یا پایانش …

صبح باشد یا شب … بذرِ امید ؛

نه وقت می شناسد ،

نه موقعیت …

هر وقت بکاری ؛

شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز ،

با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن ؛

جوانه می زند …

و تا آسمانِ موفقیت و توانستن ،

اوج می گیرد …

هرگز نا امید نباش … !!!

نا امیدی ، تیشه ی بی رحمی ست ؛

به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات …

پس تا دیر نشده ،

بذرِ جادوییِ امیدت را بکار ،

و معجزه هایت را درو کن … !
آمدم شعر بگویم که تو از یاد روی؛
یادم آمد که تو سرچشمه‌ی اشعارِ منی!
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
لینک
سلام دوستان عزیز...
خوشحال میشم تو این چالش شرکت کنید...
دل نوشته.حرف.عکس گرفته شده توسط کاربر.دست خط...
هرچی که دلتون بخاد...
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
نگه داشتن یاد کسی تو قلب♥️
خیلی آسونه؛
اما اینکه تو قلب کسی خودتو نگه داری مشکله!
همیشه قدر قلبی رو بدون که
تو رو توش نگه داشته.
در قلبم ڪسے را پنهان ڪردہ ام....
ڪہ شنیدن صدایش ....
طرز نگاہ ڪردنش ....
حتے راہ رفتنش را
خیلے دوست دارم ....
و او شاید نداند ڪہ ....
شیرین ترین میوہ ممنوعہ ے
جهان من است ڪہ مالڪ قلبش نیستم
ما بجاے همہ رهگذرها ...
همہ گل‌فروش‌ها ....
همہ ڪتاب فروش‌ها ...
همہ آدم‌ها....
من بجاے همہ دوستش دارم .
زیبایی در نگاه توست
نه در آن چیزی که
بدان مینگری...
ای در آغوش تو آرام ترین خواب جهان
چهره ی ماه تو در چشمه ی مهتاب عیان
صوت شیوای دل انگیزِ اهورایی من
جلوه ی حسن تو در سینه ی مضراب نهان
شاهدِ مطلعِ قربانی تو دیده ی من
پای کوبان به سرِ مسلخِ محراب کشان
حس لمس لب تو شیوه ی تقدیس برین
در پی طاعت لب های تو ارباب مغان
ای فروغِ رخ تو فاطِر این شعر و شعور
قدرت خالقِ تو معجزه ی ناب جهان
ای نسیم نفس قدسی تو نفخه ی نور
کفر و ایمانِ من دل شده سیراب درآن
ای که آرامش افکار پریشان منی
غرق آغوش توام این همه اسباب نشان
قصه ی نیمه تمامِ همه ی زندگیم
بی قرار توام و در دل بی تاب بمان.
با یک عالمه عشق

سبوی با هم بودنمان را

پر میکنم

تا یادم بماند

من مخلوق

عاشقانه های توام

وتو گیتار موسیقی

حیات منی
‌لحظه دیدار نزدیک ست..
باز من دیوانه ام، مستم
بازمیلرزد، دلم،دستم.
باز گویی در جهان دیگری هستم..
صدای گام های تو
ضربان زندگی من است
با من راه بیا با تو تشنه ی زنده بودنم.
یک روز می رسد...
یک ملافه ی سفید پایان می دهد...
به من...
به شیطنت هایم...
به بازیگوشی هایم...
به خنده های بلندم...
روزی که همه با دیدن عکسم بغض می کنند و می گویند:
دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده...
آن بهشتي كه همه در طلبش معتكف اند
منِ كافر، همه شب با تو به آغوش كشم...
نیم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم
دل شکسته یکی، جان بی قرار یکی!
خوشبحال آینه اتاقت هر روز می بیند تو را
گاهی ادما فرصت هیچ چیزی رو ندارن