sina
۱,۸۵۷ پست
۲۸۷ دنبال‌کننده
۶,۷۸۹ امتیاز
مرد
ليسانس
حسابدار
دین اسلام
ايران، تهران
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
سخنی با دزد لاستیک سلام دزد عزیز! 🔗نمی دانم شب عید وقتی روز روشن آجر گذاشتی زیر ماشین من و چرخش را باز کردی و بردی، در آن لحظه چه حسی داشتی. لابد نگاهی به پلاک ۴۵ اش کردی و گفتی این غریبه توی پایتخت حوصله پیگیری و شکایت ندارد که البته نداشتم هم. 🔗نمیدانم تو آن رینگ و لاستیک را چند فروختی، من ولی ۸ میلیون و پانصد هزار تومان دادم و از شلوغترین جای پایتخت، حوالی بازار تهران، از یک فروشنده آشنا یک رینگ و لاستیک خریدم. 🔗راستش دزد عزیز، اولش خیلی از دستت ناراحت شدم، ولی الان که فکر می کنم می بینم زیاد هم جای نگرانی نیست. دکل نفتی که ندزدیده ای، نود هزار میلیارد که نخورده ای، شاسی بلند که نگرفته ای، روزی یک میلیون دلار که با دور زدن تحریم ها به جیب نزده ای، خانه صد میلیاردی که در زعفرانیه نداری، پسرت که در آمریکا مشغول بیزینس نیست، تو فقط چرخ ماشین احمد یوسف زاده کارمند ساده دولت را باز کرده ای که شب عید با فروشش دو کیلو گوشت و یک‌جعبه شیرینی بخری برای بچه هایت.
مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...
لینک
ناشناس
تو ناشناس کیا به یار رسیدن دستا بالا
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
چه خبر امروز همه ناشناس
صدای تو آهنگ مورد علاقه ی من است
اتفاق هاےِ خوب
همیشہ مےاُفتَند
مثلِ مِهرِ ” تُو” ڪہ
بہ دِلَــــ ـــــم “اُفتاده”
مےبینے حَتّے “اُفتادڹ” هَم
فعلِ قَشنگیست !
وقتے پاےِ ” تُو” وَسَط باشَد
در اندکِ قلبِ من ، تویی فراوان

کی فکرشو می کرد تو بشی دلیل حال خوب و انگیزه تموم زندگیم
من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز میکنم :

یکی بود

هنوزم هست

خدایا همیشه باشد
تلافی کن تمام نبودنت را
وقتی تمام راه ها
بن بست بود
مرا به خیابانی بی انتها
مهمان کن
دوست داشتن نم نم باران ست
کم کم می آید و به درازا می کشد
بارانى دوستت دارم
فرصت گفتن دوستت دارم ها

آنقدر نیست كه بماند بـرای فردا

به آنها که می توانیم

همین امروز بگوییم كه دوستت دارم
خوشبختی یعنی

در خاطر کسی ماندگاری

که لحظه های نبودنت را

با تمام …

دنیا معامله نمیکند
آفتاب

به مزارع قهوه ی چشم های تو

که می رسد

صبح می شود

چشم وا کن

که دلم لک زده است

برای فنجان فنجان نوشیدنِ عشق
دَر دورتَرین فواصِل هَستی، نَزدیکتریٓن مخاطبِ من باش جانان
حال من
دماسنـــج حال توست
وقتی‌ خوبی
گرمتریڹ آغوش‌ها را در آستین دارم
بد ڪه باشد حالت
خودم ڪه سهل است
تمام دنیا یخ می‌زند از
سردی لبخنــدم
نمی‌دانم چرا،
به دست‌هایَت که می‌رسم
دیگر نمی‌توانم
از تو دست بِکِشَم