علیرضاباقری گروه هم حس❤

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد و عکس قشنگت را.. بیشتر

علیرضاباقری گروه هم حس❤
حامی طلایی
۱۴,۲۴۷ پست
۲,۴۶۱ دنبال‌کننده
۸۷,۸۵۴ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۶۳/۰۲/۰۸
مهربون
دین اسلام
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم
قد ۱۸۵، وزن ۸۲

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
سلام دوستان گرامی
با شروع بهار همه چیز رنگ و بویی تازه به خود می‌گیرد
این افسانه زیبا و ماندگار همیشه در خاطره‌ها خواهد ماند
که هر شخص احساس می‌کند که نخستین روز از بهار مشابه اولین روز آفرینش است
آغاز بهار و زنده شدن زمین مبارک باد.
تنها خداست که می‌داند بهترین در زندگیتان چگونه معنا می‌شود!
من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو می‌کنم
نوروزتان پیروز.
از همه دوستان عالی قدر که اینجانب رو هم مشمول مهر و محبت خودشان قرار داده و سال جدید را از هر طریق خطاب و پیام تبریک فرموده اند صمیمانه سپاسگزارم .
مشاهده ۱۹ دیدگاه ارسالی ...
مهم ترین چیزی که یاد گرفتم
اینه که هر کَسی ممکنِ قلب داشته باشه ولی وجدان نصیبِ هر کَسی نمیشه
هر کسی را همدم غم ها و تنهائی مدان

سایه دنبال تو می آید ولی همراه نیس....
قانون خوشبختی میگه:

-در لحظه زندگی کن.
-به اونی که دوسش داری بگو که برات مهمه.
-بخشنده باش نه گیرنده.
-هر چیزی خوب و قشنگی رو در هر کسی دیدی بهش بگو.
-هر روز یه کار خوب و مثبت انجام بده.
-ادمهای منفی و کسایی که میگن نمیتونی رو از زندگیت حذف کن.
-هر روز خدا روشکر کن

روزتون عالی مهربوناا

وچه زیباست...
قلبی پیداکنی که عاشقت باشد،
بی آنکه چیزی از تو بخواهد،
مگر حال خوبتر را...♡


به شیرینی شبی دامن کشان شد
عسل از کنج لب‌هایش روان شد

دو گیسویش نمادِ عشق بازی
خمِ ابرو چو " میدانِ نمازی "

به قامت سرو نازی در ارم بود
نگاهش صبح " میدان علَم " بود

نوایش در تلاطم مثل شیرین
صدایش قصه های مستِ رنگین

دلش چون " چشمه میشی " در زلالی
هوایش مثلِ صبحِ سبزِ شالی

وجودش مثل سعدی خوش غزل بود
لبانش طعمه ی ضرب المثل بود

به غیرت مثل کوه " آسماری "
چو " بی بی مریمی " در بختیاری

چو "یار کازرونی " با مرامی
گلی از گلشن شهر " چرامی "

عقیقی از یمن ، لعل از بدخشان
طراوت زاده ای از شهر گیلان

ونک خویی ، شمیران رو ، نکویی
عرب چشمی ، بهاری ، سبزه رویی
طرحی از ساغر و پیمانه برایم بفرست
عکسی از پنجره و خانه برایم بفرست

بعد پرپر شدن بوته ی یاسی در باغ
لطف کن شکلِ دو پروانه برایم بفرست

کینه ای در دل شبهاست ولی پیدا نیست
شعری از عارف دیوانه برایم بفرست

چون که زنجیر شده دست من و خاطر ها
یک بغل دردِ غریبانه برایم بفرست

آسمان رنگ کبودی به خودش میگیرد
تو ولی بوسه ای جانانه برایم بفرست

زحمتت دادم و این خواسته ی آخر من
خبری از خود و کاشانه برایم بفرست
"برخی انسانها در زندگی ما رهگذرند "

چون زمان چيزي عجيبست...
ميدود...
جلو ميرود..
ودوست داشتنى ترين
آدم هاى زندگيت را
يا كهنه ميكند يا عوض!!
بعضى ها يا تغيير ميكنند يا
حقيقت درونشان مشخص ميشود!!!

زمان دير يا زود به تو ثابت خواهد كرد
كه كدامشان ماندنى اند و
كدامشان رفتنى!!!
من دعا ميكنم
زمان بگذرد و دنيا پر شود
از آدم هاى واقعى....
آدم هایی كه
نه زمان آنها را عوض كند نه زمين .
از صورتت نقاشی کشیده ام
همان طور که

دلم می خواست باشی
حالا چشم هایت

فقط مرا می بیند
و لبخند همیشگی ات

لحظه های نبودنت را
می پوشاند
وقتی به تو خیره می‌شوم
تمدن‌های گمشده را می‌بینم،
روزگاری سرخ، علت مرگ‌ها را
واژه‌هایی را می‌بینم که ثبت نمی‌شوند
مرد شدن یک الهه‌ی باستانی را
و شگفتی‌های دیگر را من
مجموعه‌ای از جهان را می‌بینم
که بی‌نام هستند
جز این چشم‌ها وطن دیگری ندارم
وقتی به تو خیره می‌شوم
زمین را می‌بینم که بر
ساحل آسمان می‌چرخد
می‌خندم هم به آدمیان
و جهانی که زیبایی‌ات را نمی‌فهمد
  • آیهان (کلبه آرامش)

    باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست

    جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست

    گل های باغ با همه شادابی و نشاط

    خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست

  • علیرضاباقری گروه هم حس❤

    باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست

    جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست

    گل های باغ با همه شادابی و نشاط

    خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست


    زیبای زیباااااااااااااااااااا مرسی

مسٺ چشمان ٺو ام
مسٺ شدن هم با ٺو
بهٺر از منطق و بیداری
و هر هشیاری‌ست...
ڪمی انڪَیزه اڪَر
هسٺ ٺویی علٺ آن
جز ٺو هر آنچه ڪه دیدم
همه اش ٺڪراری‌سٺ‌‌
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
‌چون سرخ‌ترین سیب در آغوش درختی،

سخت است تو را دیدن و از شاخه نچیدن
از فکر کردن به اینکه چقدر استرس داری دست بکش ، و به این فکر کن که چقدر خوشبختی !
ده تا دوستت دارم
هشت تا برایِ تو.. یکی برایِ خندهٔ تو
و دیگری برایِ صدایِ تو
اما واژه‌ها عاجزند
برایِ چشمانِ تو .
عشق چو بین واژه ها دست به دست میشود
تا به تو میرسد قلم، سرخوش و مست میشود

هر غزلی که سرخوش از قافیه یا ردیف «او»ست
مست تر از شراب صد جام الست میشود
سخت است دلم پیش تو باشد تو نباشی
احساس غزل خوان تو باشد تو نباشی

سخت است ڪه محدوده ے ممنوع خیالم
جولان گه افڪار تو باشد تو نباشی

تحریم بدے شامل حالم شود آنروز
فڪرم همه آغوش تو باشد تو نباشی

دریاے نمک پر شد و سخت است برایم
هر لحظه دلم شور تو باشد تو نباشی

میترسم از این بال ڪه در لحظه ے پرواز
زنجیر به رویاے تو باشد تو نباشے