paeiz
۱۲۰ پست
۳۶ دنبال‌کننده
۸,۴۸۱ امتیاز
زن، متاهل
دین اسلام
زندگی با همسر

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
اُمید را به یاد تو، در کُنج این دلم،
در گوشه‌ای که نشکندش سنگ روزگار
پنهان نموده‌ام …
هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده...
هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده.
مهم نیست امروز کجایی!؟
مهم اینه که فردا کجا خواهی بود!؟
هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند
زمین خوردی!؟
عیبی ندارد؛ برخیز.
سر به دو زانوی غم فرو مبر،سرت را بالا بگیر.
قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد برده‌ای؟
کوله بارت ریخت!؟ عیبی ندارد.
سبک باشی راحتتر اوج میگیری.
عاشق زندگی ات باش
بازنشر کرده است.
کارِ شاقی نکرده ام !
فقط به زانو در نیامدم
فقط تاریکی را از تکلم بیهودگی بازداشته ام …
دشوار نیست
شما هم بگویید نور !
بگویید امید
بگویید عشق !
آدمی
چیزی شبیه به بویِ خوشِ باران است …
بازنشر کرده است.
آدم‌ها به همان مقدار زیبایند، که اندوه را از قلب دیگران می‌تکانند، مثل پرنده‌ای که برف را، از شانه‌های خسته‌ی درخت …
کاش میشد بوی نَمِ زمین بارون خورده رو ذخیره کرد
مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
بعضی روزها را گذاشته‌اند برای بی‌خیالی‌ها، برای گرفتن دست‌ها، و دور شدن از این همه شلوغی و هیاهو، برای گفتن حرف‌های مانده در سینه، و خنده‌های فراموش شده. گاهی تنها چیزی که کمی ما را دور میکند از غم‌ها همین است. دلخوشی‌های معمولی، لبخندهای واقعی، و گرفتن دستان کسی که او را دوست می‌داریم. همین ...
مشاهده ۲۱ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
امروز بوسه‌ی جوانه‌ای را، روی ساقه‌ا‌ی غمگین و مانده از زمستان دیدم. دلم آرام شد. امروز دلم خواست لبخند بزنم، و کمی دلخوش باشم. امروز دلم خواست برای غم کاری کنم. بگویم خبر داری؟ بهار، امید، شادی، بالاخره از راه رسید …
بازنشر کرده است.
به همین دلخوشم که هنوز دلواپسی‌هایم را بلدی. وقتی دلم می‌گیرد، بی آن که بگویم پنجره را باز می‌کنی. وقتی باران می‌بارد، در لیوان خودت برایم چای می‌ریزی، و پرده را کنار می‌زنی. برای دست‌هایم نگرانی وقتی که می‌لرزد، و نگاهت را با بی‌قراری‌ام هماهنگ می‌کنی. من همین را در تو می‌پرستم، که اگر بخواهم عکس روی دیوار را بر می‌داری، حتی اگر لبخند سحرانگیزت را قاب گرفته باشد. تو خوب می‌دانی که جز من کسی نباید اسیر جادویت باشد. به من فرصت بده تا در کنار تو، ناشکیباترین عاشق جهان باشم …
مشاهده ۱۹ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
پرواز خواهیم کرد، به آنسوی دریای غم. پروازی بلند، تا نهایت ابر‌ها، تا بی‌انتهایی آسمان، تا روزی‌ روشن، شبی‌ آرام و پُر‌ستاره، آسمانی صاف. پرواز خواهیم کرد، یکی از همین ‌روزها …
بازنشر کرده است.
حوصله خواندن ندارم
حوصله نوشتن هم ندارم
این همه درد دیگر نه با خواندن کم می شود
نه با نوشتن
دلم آشوبه..
بازنشر کرده است.
برای اویی كه بايد، شبيه جایی باش تا در تو آرام بگيرد، به چيزی فكر نكند، نفسی تازه كند، و شاداب و امیدوار باشد. شبيه بالكنی باش كه تنها نقطه‌ی‌ خانه است، كه میشود در آن نشست و ماه را ديد. شبيه آن نيمكتی باش كه در انتهای پارک، زير درخت تنومند سرو، سايه‌ای بزرگ و خنک دارد، و سنگفرش‌های خشن پارک به آنجا راهی ندارند. شبيه آن خانه‌ی قديمی باش، كه نمای آجری‌اش را پيچک‌های زیبا و سبز پوشانده، در انتهای يک بن‌بست ساکت و آرام، انگار نه انگار كه در وسط شهری شلوغ و پُرهیاهوست. برای اویی که باید، آرامش باش، امن باش، گوشه‌ای دنج باش …
بازنشر کرده است.
حس‌هایی هستند که نام ندارند. نگران نیستی، اما آرام هم نیستی. غریب نیستی، اما اهل اینجا هم نیستی. نه دلت می‌خواهد بمانی، نه آرزوی رفتن داری. دلت می‌خواهد جایی که هستی نباشی، اما جای دیگری هم نباشی …
بازنشر کرده است.
آنچه که ما را به واقع پدر و مادر می کند، داشتنِ فرزند نیست بلکه آغوش ماست.
زمانی که آغوشِ ما بر روی دردها و رنج هایی که می بینیم باز باشد.
زمانی که آغوش ما امن باشد تا سری بتواند بر شانه اش تکیه کند و رها از قضاوت خودش باشد.
زمانی که آغوش ما صبور باشد و اجازه دهد آدمی در پناهش بزرگ شود، اشتباه کند، برگردد و آغوشمان را دریغ نکنیم.
زمانی که آغوش ما آنقدر وسیع باشد که بتواند تلخی ها و زخم هایی را تحمل کند و همچنان پناه باشد.
زمانی که آغوشمان بی تجربگی هایی را ببخشد.
زمانی که آغوشمان پر پروازی برای استعدادها و فرصت های آدمی شود.
و زمانی که آغوش ما در طول زمان همچنان آغوش بماند، ما پدر و مادر شده ایم.
مهم نیست فرزندمان به صورت بیولوژیکی از ما باشد یا فرزند شخص دیگری باشد.
آنچه مهم است این است که هر شخص می تواند پدر و مادر باشد.
می تواند به فردی در زندگی اش کمک کند و آغوشش را از او دریغ نکند.
مشاهده ۱۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
باران بر جسم می‌بارد، اما روح را می‌شوید. باران چیزی جز قطره‌های آب نیست، اما باریدن آن بر سر انسان عاشق، کم از بارش شیرین‌ترین رویا و خیال و خواب نیست. باران، بلور مکدر شده‌ دل را برق می‌اندازد …
بازنشر کرده است.
...