ما رو کسایی تو تاریکی ول کردن که واسشون نور بودیم.
گاهی وقتا روزگار اینطور واست میچینه که فقط و فقط باید تحمل کنی، هرکاری بکنی آب در هاون کوبیدنه.
زشتترین قسمت بدن، بینی و شکم و پهلو افتادگی پلک نیست. زشت قسمت بدن، دهن یک احمقه که بی فکر باز میشه
معاشرت با آدم های با کیفیت رو دوست دارم، آدمایی که محترمن، میدونن چطور کلمات رو کنار هم بچینن، با چه لحن و تُن صدایی صحبت کنن، چطور نگاهت کنن، آدمایی که عمیق و مفید حرف میزنن .
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند.
این مسئولیتِ اوست.
کارِ شما نیست.
کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید.
آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید.
خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست.
او محدود به قوانینِ طبیعت نیست.
در زندگی دفعتاً متوجه میشویم که خداوند کارهایی در زندگیمان کرده که خود به تنهایی حتی در رویا هم قادر به انجامش نبودهایم.
«هرچی اصیل تر و سطح بالاتر،
خاکی تر، مهربون تر، ساده تر و واقعی تر...»
یهجای زندگیت میفهمی نه فقط برای
دلبستن، که برای دوست داشته شدن
هم دیر شده.
تو بحث ازدواج حالا نمیخواد زیاد سختگیر باشید، همین که طرف آهنگ پیشواز نداشته باشه کافیه
هرگز دلخوشیهای کوچک انسانی را به دیده تحقیر ننگر؛ شاید آن تنها راه گریز او از رنجهایی باشد که هیچ از آنها خبر نداری.
به مسیر زندگیام که نگاه میکنم، آدمی را میبینم که در هر زمان و در هر اتفاق، به اندازه رشد همان زمانش تصمیم گرفته و جلو رفته است.
ما قرار است به اندازه رشدمان اتفاقها را تحلیل کنیم و تصمیم بگیریم. پس نمیتوانیم با تجربه و رشد امروزمان، خودمان را در گذشتهمان سرزنش کنیم.
هرکس گفت«مدرک تحصیلی مهم نیست،دانشگاه مهم نیست،سطح خانوادگی و فرهنگ مهم نیست!»محکم بزنید تو دهنش.
جهانبینی آدما و شخصیتشون در خانواده و محل کار و تحصیل شکل میگیره!آینده آدما همیناست!
دردناکه اما این جهان ناعادلانه ست!با حرفای بهظاهر قشنگ و لایکخور هم واقعیت تغییر نمیکنه!.
حالا من احمق بودم، هی رفتم و اومدم و توضیح دادم و تلاش کردم. تو یه بار با خودت نگفتی: من هزار تا اشتباه کردم، اون یه اشتباه. توضیحش از روی دوست داشتنه نه پشیمونی؟
شدم یه آدم که معلوم نیست چند سالشه!
روحم یه بچه ی ۶ ساله اس که دل نازکه و با کوچکترین حرف گریه اش میگیره!
قلبم یه جوون ۱۸ساله که نمیدونه کجای زندگی و هی تصمیم های درست و غلط میگیره!
مغزم یه کهنسال ۸۰ساله که خسته و درموندهاس. در عین ناامیدی ،امیدواره به این زندگی!
شدم یه آدم صد و چند ساله،تو یه کالبد چند ساله...!
اینو همیشه یادت باشه؛
خودش باید ارزشتو بدونه
نه اینکه تو بدوئی، بجنگی، حرص بزنی تا ثابت کنی جایگاهتو...
باید یادبگیری یه پایان تلخ، بهتر از یه تلخیه بی پایانه؛
باید یاد بگیری ترس از تنهایی، احمقانه ترین دلیل باقی موندن تو یه رابطه پوچ و بیهوده اس.
از سن خاصی که عبور کنی دیگر هیچ احساس جدیدی را لمس نمیکنی و تمام تجربیات تازه به نظرت دستهدوم میآیند؛ انگار نشستی و تکرار زندگیات را تماشا میکنی.