دل و جانی ندارم...😊😊😊
تمام دل و جانم صرف کندن شد
حوصله ندارم...
تمام حوصله ام صرف رفتن شد😊😊😊
این روزا خیلی با خودم درگیرم..
نمیدونم چی خوبه چی بد؟
حتی اصلا نمیدونم حالم خوبه یا ن؟
فقط بین این همه سختی که کشیدم و دارم میکشم
جواب یه سوال رو خوب میدونم
اونم بین رفتن و موندن کدومو انتخاب کنم ؟
که این بار خلاف هر دفعه که موندن رو انتخاب میکردم
تصمیم گرفتم برم ....
بعدش نمیدونم چه اتفاقی میوفته ...
خوب
یا
بد
فقط میدونم دیگه این خاطره
خاطره همیشگی نیست...
تغییر کرده و محاله از تصمیمش دست بکشه ☺️
تصمیمی که ۳_۴سال پیش گرفتم دارم الان اجرا میکنم ....
به امید ......
من خسته تر از آنی بودم که بدی ها را با بدی جواب بدهم و "هوی" باشم در جواب ِ "های"ِ آدم ها ...
خسته تر از آنی بودم که روحم را شرحه شرحه کنم تا بفهمند که در موردم اشتباه می کنند یا بفهمند که به کار من ، کاری نداشته باشند ،
و بیخیال تر از آنی ؛ که از کسی کدورتی به دلم داشته باشم ...
من در هر شرایطی و در مواجهه با هر آدمی ، خودم بودم ! کسی که برای هیچکس بد نخواست ، هیچکس را بد نمی دید و دیگران را نه از روی ظاهر و نه از روی رفتارها و قضاوت های عجولانه ، قضاوت نمی کرد !
آدم ها هیچ کدامشان بد نیستند !
اما متفاوتند ، خیلی متفاوت ...
و من حریفِ تفاوت های آدم ها ، و حریفِ نظرها و واکنش های شخصی شان ، نخواهم شد
گوش هایم را می گیرم ، به رویشان لبخند می زنم و کارِ خودم را می کنم ، همان کاری که می دانم درست است و باور دارم که حالِ جهانِ مرا بهتر می کند .
و می دانم که روزی ، همین آدم ها ؛ از نشستن و پایِ ایستاده ها را گرفتن و زمین زدن ، خسته می شوند ، می ایستند ، گوش هایشان را می گیرند ، به روی اطرافیانشان لبخندی زده و راهِ آرزوهای خودشان را می روند ...
همه ی ما روزی خسته خواهیم شد از راضی نگه داشتنِ
دیگر برایم مهم نیست !
بی حس شده ام ...
از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد !
من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام ،
نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم ،
نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم !
به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست !
این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد !
حالِ من خوب است
نه عاشقم ، نه غمگینم ، نه دلتنگ ...
از شما چه پنهان ؛
این روزها جایِ هیچ کسی خالی نیست !
من در بی تفاوت ترین حالتِ ممکن قرار دارم !
نمیدونم باید بگم کاش شبیه تو
کلی آدم وجودداشت تا دنیا جای بهتری برای زندگی شه یا خوشحال باشم از تو فقط یدونه هست و اون یه دونه رفیق منه
❤😘
دلم از تو نوشتن میخواهد
گفتی که دیگر برایتو ننویسم
اما حق از تو نوشتن را
نمیتوانی از من بگیری 😊😊
میتوانم در خلوتمساعتها از توبنویسم
و حتی روحت خبردار نشود
که در تمام لحظه هایم مانند خون در شریانهای زندگیم جریان پیدا کرده ای
که حتی متوجه نشوی که بدون بودنت بدون حضور و توجهت من با خودم درگیرم
متوجه نمیشوی چون من از این جنون برای تو نمینویسم
اما جز تو هرکسی که مرا میشناسد
هرکسی که مرا دیده
حال بد مرا میفهمد
انگار که اسم تو در پس زمینه ی غمهای چشمانم حک شده است قلبم مانند مردابی شده است که ماه ها پیش عشق تورا بلعیده و تصمیم به پس دادن جنازه ی این عشق ندارد
حتی اگر تو بخاطر اشتباهاتم
قلبم را پس داده باشی
بازهم قلب من
دست بردار این حسادت ها نیست
انگار که حسادت را در جوهره عشق مخلوط کرده اند که
تمام عاشقان اینگونه
حسود و حساس شده اند😊😊
مرا ببخش که برایم مهمی
حتی اکنونی که دیگر برای تو مهم نیستم
اما کاش می توانستی ببینی که خاطراتمان
در مغز من چگونه لحظه به لحظه
نفس نفس میزنند
بیا من را از من بگیر😊😊
من بی تو
رفتار خوبی با خودم ندارم
*๑Khatereh๑*
میخام فک نکنم بهت ولی چشات نمیزاره .