از یک جایی به بعد، بی تفاوت می شوی به هرچیزی که هست، پشت می کنی به دلواپسی ها و با خودت می گویی : "بیخیال ؛ بالاخره یک چیزی می شود" ...
از یک جایی به بعد، دلت جنگیدن نمی خواهد، رسیدن نمی خواهد، داشتن نمی خواهد ! فقط می خواهی آرام باشی .
از نقش جنگنده ها و دونده ها انصراف می دهی ، عقب تر می ایستی و فقط تماشا می کنی .
از یک جایی به بعد، می نشینی کناری و در امن ترین نقطه ی زندگی ات، خیره می شوی به مسیرهای در حال عبور و در کمال بیخیالی و آرامش ،
*๑Khatereh๑*
دیگر برایم مهم نیست !
بی حس شده ام ...
از قضاوت و بی انصافیِ هیچ آدمی ، دلم نمی گیرد !
من به مرحله ی پذیرشِ خودم رسیده ام ،
نه از تمجید و ابراز علاقه ی کسی ، ذوق می کنم ،
نه با انتقاد و رفتنِ کسی ، به هم می ریزم !
به معنایِ واقعی ، عینِ خیالم نیست !
این روزها ، همه چیزِ دنیایِ من ، به خودم بستگی دارد !
حالِ من خوب است
نه عاشقم ، نه غمگینم ، نه دلتنگ ...
از شما چه پنهان ؛
این روزها جایِ هیچ کسی خالی نیست !
من در بی تفاوت ترین حالتِ ممکن قرار دارم !