آیهان (کلبه آرامش)

اجازه دهید قضاوتتان کنند ؛ اجازه دهید اشتباه در موردتان فکر کنند ب.. بیشتر

آیهان (کلبه آرامش)
۵,۲۳۴ پست
۱۴۰ دنبال‌کننده
۷,۱۹۸ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۱/۰۳/۰۱
فوق ليسانس
ايران، آذربايجان شرقي

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
کلا اخر...
کاش
دلتنگی بیماری بود
یک بیماری عفونی و زشت ...
بستری می شدی
درش می آوردند...
دورش می انداختند...
یا در شیشه های الکل نگهش می داشتند
تا به بیمارهای دیگر بگویند :
این دلتنگی بزرگ را ما در آوردیم
و دیگر راحت شدی
حیف که با دلتنگی هیچ کاری نمی شود کرد
باید تحملش کرد ..
باید با آن راه آمد..
باید ندیدش گرفت..
باید بی اعتنایش بود..
باید آن را کشید
مثل حبس...
وقتی خوابت نمیاد
ینی نمیخاد زود صبح شه
کاش بیقراری با بی خوابی رفاقت نداشت
دلت که گیر باشه
مزه هیچ چیز خوش نیست
هیچی حالت رو خوب نمیکنه...
داغونی...
وای از شبی که فکر و خیال نزاره تا خود صبح چشم رو هم بزاری...
خدا رحم کنه امشب به من
خوشبخت باشید همان باشید

که می خواهید اگر دیگران آن را دوست ندارند،

بگذارید دوست نداشته باشند

“خوشبختی یک انتخاب است”

زندگی، راضی نگه داشتن همه نیست …
آمدند، برای سرشماری روزهای خوب
کسی، اما در خانه را باز نکرد
بعدها فهمیدیم همه
به دیدن خواب های قشنگ رفته بودند…
فرق روزهای

خوب و بد زندگی اینه که

روزهای بد رو همون موقع میفهمی

اما روزهای خوب رو بعدها که

خاطره شدن میفهمی..
یادمان باشد

که هیچگاه لبخندمان را در آیینه

جا نگذاریم

شاید این لبخند

تمام روز کسی را عوض کند!
گاهی دلم می خواهد

گل خشکیده لای دفتر خاطراتت باشم

شاید به یاد بیاوری

عطر خوب روزهای با هم بودن را

افشین فرهمند
روزهای خوب آمدنی نیستند؛

ساختنی اند…
دنیای درونم را
به سوی چشمان تو می گشایم
که درونش یک قلب است
و هزاران واژه سرخ و آتشین
که بر روی لبهای تو چشیده می شود
میان من و تو مرزی نیست
موهایم که با سرانگشتانت
چون آبشاری بر روی کمرم جاری می شود
و معبدی که از خانه قلب تو آغوش می شود...
جز کنار تو
همه جا بوی غربت می‌دهد
جز دوستداشتنت
همه چیز
تکراری است
جز فدا شدن برای تو
همه‌ی کارها بیهوده است
... و یاد تو عجیب کوک می کند
نبض ضربانی که هبچوقت
بی یاد تو در رگ هایم نزد
تا حرارت وجودم
مدیون مهر لایزال تو باشد
و این زندگی
که مملوء از خاطره های توست

فقط مانده حضور تو
که پایان دهد
به تمام نبودن های زجرآور
و نشدن های رقت آور
که روز مرا
بی تو به شب
و شب مرا بی نگاه گرمت
به سیاهی ترس کشانده‌ست
و صبر و تحملی که دیگر
نمانده‌ست.....
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ؛ گر نشود
حرفی نیست.
امّا نفسم می‌گیرد
در هوایی که نفس‌هایِ تو نیست
من به هر راه رَوَم، ساکنِ آغوشِ تواَم...