سایه
کاربر VIP
۹۱۷ پست
۸۶ دنبال‌کننده
۴,۳۰۱ امتیاز
زن
ناراحت

تصاویر اخیر

و ۴ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.


هیچ‌کس اندوهی را از دلم در نیاورد؛
من همیشه تک و تنها،
در گوشه کناری
همه را بخشیدم...!

مشاهده ۳۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
شب را بهانه می کنم
برای پرسه زدن
در کوچه های خیال
شاید بگیرد دستانت را
دستان خالی ام….
بازنشر کرده است.
یڪـ شب حوالے همین ساعت ،
یڪـ شب بخیر گفتے و
یڪـ عمر بیدارمـ ... !
بازنشر کرده است.
کبریت های سوخته هم،
روزی درخت های شادابی بوده اند
مثل ما،
که روزگاری می خندیدیم
قبل از اینکه عشق روشنمان کند...
بازنشر کرده است.
...
بازنشر کرده است.

حس می کنم کنار تو از خود فراترم
درگیر چشم های تو باشم رهاترم

تنهایی ام کم از غمِ دلتنگی تو نیست
من هرچه بی قرارترم ، بی صداترم

گاهی مقابل تو که می ایستم ، نرنج
پیش تو از هر آینه بی ادعاترم

قلبی که کنج سینه ی من می زند تویی
من با غمِ تو از خود تو آشناترم !

هر لحظه اتفاق می افتم بدون تو
از مرگ ها و زلزله ها بی هواترم

حالم بد است ، با تو فقط خوب می شوم
خیلی از آن چه فکر کنی مبتلا ترم ... !
بازنشر کرده است.
Shadi


یِه‌رِفیقایی‌هَستَن،بِدون‌اینکه‌کارِشون‌بِهت‌
گیرباشِه‌؛دوستِت‌دارَن‌و‌هَمیشه‌کِنارِت‌هَستَن اینا‌رفیقای‌واقعیَن...
مرسی که هستی
بازنشر کرده است.
آخر کلاس مرام و معرفت
بازنشر کرده است.
کی می شود حاضر شوی محرم به اسرارت شوم
یا تو اسیر من شوی یا من گرفتارت شوم

کی میشود در شک تو یکدم یقین باشد مرا
تا در صف کفار تو جمعی اغیارت شوم

از چشمت افتادم مگر چند این عذابم می دهی
یکتا نباشم در برت در بین اقمارت شوم

فرصت نمیخواهم دگر تا شرحه عشق گویمت
دیگر نمیخواهم تو را تا عاشق زارت شوم

چون یک قدم پا می نهم افسوس گر پا میکشی
زینهار فرصت میدهی اینبار زینهارت شوم

من خواب دیدم شاهدم بردار و مشهودی مرا
بگذار در خواب خودم یک بار بر دارت شوم
بازنشر کرده است.
بازنشر کرده است.
تنهایی یک درختم

وجز این هنرم نیست
که آشیان تو باشم...
بازنشر کرده است.
تو تازیانه می زنی
به زخمه‌ےِ خیال من
من آب ودانه می‌دهم به‌ خوش‌خیالِ باورم...
تو مثل ماهِ برڪـه‌اے و
من غریقِ مست شب...
دوباره تـو...
دوباره من...
شناورے...شناورم...!!
بازنشر کرده است.

چقدر راه پیمودم...
تا به قلبِ تو بنشینم

بازنشر کرده است.
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
و من به اندازه‌یِ
تمامِ باران هایِ آمده و نیامده‌یِ این شهرِ شلوغ ،
برایِ « با تُ بودن » دلم تنگ است...
بازنشر کرده است.

من مردي را می‎شناسم
که تمام ِ دو راهی‎های ِ مرا
ترمز می‎زند...
و آیینه‎ اش را تنظیم می‎کند
درست رویِ لبخند ِ من
سبز که می‎شود
تمامِ قرمزها را
رد می‎کند...
اما هنوز هم باور ندارد
من...
از آنچه در آیینه می‎بیند
به او نزدیک‎ترم...

💙❤
  • امید علیزاده

    سلام سایه خانم دوست خوبم صبحتون بخیر و سلامتی باشه

  • سایه

    سلام سایه خانم دوست خوبم صبحتون بخیر و سلامتی باشه

    سلام صبحتون بخیر
    امروزتان سرشار از زیبایی و نشاط
    و اتفاقات شادی بخش
    نگاه پرمهر خداهمراه لحظه هایتان
    ممنون از لطفت