رضا
۹۱۵ پست
۷۳۷ دنبال‌کننده
۱۵,۸۷۰ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۳۰/۰۲/۱۸
ديپلم
باز نشسته
دین اسلام
زندگی با همسر و فرزند

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
در وصف دوست داشتنت
همین چند جمله کفایت میکنه:

"مرگم باد اگر دمی کوتاه آیم...
از تکرار این پیش‌پاافتاده‌ترین سخن که:
دوستت دارم..."
.

مثل خیلی چیزهای شخصی، هرکسی یک "رنج" شخصی هم دارد که هیچ‌کس دیگری غیر از خودش نمی‌تواند عمیقا آن را درک کند و بفهمد...!
  • ꧂زهرا ارشدسرای شادی꧁

    🍃🌸امروز ،،دعا کردم براتون
    🍃🌸خــوب بـودن
    🍃🌸خـــوب دیـدن
    🍃🌸خــوب مانـدن
    🍃🌸و شـاد زیستـن را
    🍃🌸سلام ظهرتون بخیر
    🍃🌸مرسی ک هستی آقارضا 🌸🍃

  • رضا

    سلام دوست مهربانم ممنون از لطفتون ووعاهای قشنگتون

دختر همون فرشته ای که خدا آفرید
تا هیچ مامانی "بدون همدم"
هیچ بابایی "بدون سنگ صبور"
و هیج عروسکی بدون مامان نماند...

" پیشاپیش روز دختر مبارک "
بازنشر کرده است.
حسرتِ زندگیِ بقیه رو نخور!
بُشقاب بقیه رو نگاه کنی، غذای خودت سرد میشه ..
ازپنجره قلبت گاهی
نگاه به آسمان بینداز
وعشق را از ته قلبت به زندگیت
دعوت کن

ما در این دنیا مهمانیم
و خداوند میزبان
پس نگران فردایت نباش
اوست که مهمان نوازی میکند
کافیست به او اعتماد کنیم
.
من به یه خونه قدیمی تعلق دارم ..!
به یه خونه آجر نمای قدیمی با پنجره های چوبی هفت و هشتی ..
به یه حیاط بزرگِ پر از درخت های میوه و چنار
که وسطش یه حوض فیروزه با چند  تا ماهی قرمزو  یه آب نمای شش ضلعی داره ..
به جایی که هر صبح با قلقلک  نور خورشید چشمامو باز می کنم و عصرا با دوستام روی تخت قدیمی گوشه حیاط میشینیم و دور هم هندونه می‌خوریم 🍉
باعطر چای لاهیجان که تو قوری گل قرمزی داره دم می‌کشه مست می‌شیم ..
و صدای خنده ها و خاطره هامون لابلای آواز گنجشک ها گم می‌شه ..
یک چیزی هست
به اسم
نفس ؛
تا تو میگویی :
"دوستت دارم"
بند می آید ...!! 🕊♥️
.
لحظه‌هایی هستند
که هستیم
چه تنها، چه در جمع
اما خودمان نیستیم
انگار روحمان می‌رود همانجا که می‌خواهد
بی صدا... بی هیاهو
همان لحظه‌هایی که راننده می‌گوید رسیدیم
فروشنده می‌گوید باقی پول را نمی‌خواهی؟!
و مادر صدا می‌کند: حواست کجاست؟!
ساعت‌هایی که شنیدیم و نفهمیدیم
خواندیم و نفهمیدیم
دیدیم و نفهمیدیم
و تلویزیون خودش خاموش شد
آهنگ بارها تکرار شد
هوا روشن شد
تاریک شد
چای سرد شد
غذا یخ کرد
در یخچال باز ماند
و در خانه را قفل نکردیم
و نفهمیدیم کی رسیدیم
و کی گریه‌هایمان بند آمد و...
کی عوض شدیم
کی دیگر نترسیدیم
از ته دل نخندیدیم
و دل نبستیم...

و چطور یکباره آنقدر بزرگ شدیم و موهای سرمان سفید و از آرزوهایمان کی گذشتیم؟
و کی دیگر او را برای همیشه فراموش کردیم...
.
این روزها هممون نیاز مُبرم؛ به بودن در کنارِ آدمایی رو داریم که باعثِ بیشتر دوست داشتنِ خودمون و دنیای اطرافمون بشن؛ نه بیزاری و تنفر...!
اون عده که غیراز انتقالِ انرژی منفی و ناراحتی به اطرافیان، قادر به هیچ کارِ مثبت نیستن، دور بودنشون بهتره؛
حتی خیلی دورتر...!!!!
  • ღمهدیارღ

    یادت باشه!
    تو به دنیا اومدی تا خودت باشی...
    تا یه نمونه خاص باشی؛
    و از خودت یه آدم موفق بسازی
    پس برای خودت ارزش قائل باش!🌱💚
    پستهات عالی دوست من و لایک شد
    ارادتمند شما
    مهدیار

    1403/02/19

به راستی کدام خطرناک‌تر است: تصویر نادرست از حقیقت داشتن و به پای آن جان باختن و جان گرفتن، یا تهمتِ ارتداد بر خویش خریدن و به حقیقت دست یازیدن؟

...اگر خواهی به آرامش روح و لذت و صلح و طمأنینه برسی، ایمان داشته باش، اما اگر سرسپرده‌ی حقیقت هستی، پُرس‌وجو کن!
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
نه تو می‌مانی نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به آن لحظهٔ شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
بر تن لحظه‌ی خود
جامهٔ اندوه مپوشان هرگز
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
  • ღمهدیارღ

    آرزو میکنم
    که در ناباورانه ترین حالت زندگیتون
    اون اتفاق قشنگی که فکرش رو هم نمیکنید بیفته...🌼پ
    پستهات عالی دوست من و لایک شد
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1403/02/18

بازنشر کرده است.
وقتی باران ببارد،
تو را به یاد می آورم..
اینچنین در شامگاهی،
همچون گنجشکی هراسان، به زندگی ام رخنه کردی..
و درحالیکه  بال زخمی اش را مداوا می کردم،
خود را برای پرواز آماده می کرد..
و اینک این منم،
تک و تنها مانده،
با یاد و خاطره ی گنجشکی که زیر باران پر کشید و دور شد..
مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
چیزی بگو
که فراتر از حرف باشد
که درونِ مرا لمس کند
چیزی بگو که زیبا شوم
مثلا بگو:
در کنارِ توام
بازنشر کرده است.
وقتى روز جديدى شروع می‌شود، جرأت كن و قدرشناسانه تبسمى كن؛
وقتى به تاريكى رسيدى، جرأت كن و اوّلين كسى باش كه شمعى روشن می‌کند؛
وقتى بى عدالتى وجود دارد، جرأت كن و اوّلين كسى باش كه آن را محكوم می‌کند؛
وقتى به دشوارى برخوردى، جرأت كن و به كارت ادامه بده؛
وقتى به نظرت می‌رسد زندگى دارد به زمينت می‌زند، جرأت كن و با مشكل بستيز؛
وقتى احساس خستگى و نااميدى می‌کنی، جرأت كن و به راهت ادامه بده؛
وقتى زمانه سخت مى شود، جرأت كن و از آن سخت تر شو؛
وقتى پایان یک عشق آزارت مى دهد، جرأت كن و دوباره عاشق شو؛
وقتى كسى را در رنج ديدى، جرأت كن و او را التيام بده؛
وقتى كسى را ديدى كه گم شده است، جرأت كن و راه را به او نشان بده؛
وقتى دوستى به زمين افتاد، جرأت كن و اوّلين كسى باش كه دستت را به سويش دراز مى كند؛
وقتى احساس شادمانى می‌کنی، جرأت كن و دل كسى را شاد كن؛
جرأت كن و به بهترين كسى كه می‌توانی، تبديل شو
جرأت کن
بازنشر کرده است.
دیدمت چشم تو جا در چشم های من گرفت
آتشی یک لحظه آمد در دلم دامن گرفت

آنقدر بی اختیار این اتفاق افتاد که
این گناه تازه ی من را خدا گردن گرفت

در دلم چیزی فرو می ریزد آیا عشق نیست
این کــــه در اندام من امـــروز باریدن گرفت؟

من که هستم؟ او که نامش را نمی دانست و بعد-
رفت زیــر سایه ی یک مرد و نام "زن" گرفت

روزهای تیره و تاری که با خود داشتم
با تو اکنون معنی آینده ای روشن گرفت

زنده ام تا در تنم هرم نفس های تو هست
مرگ می داند: فقط باید تو را از من گرفت