TAZdevil
۱۰۶ پست
زن، متاهل
۱۳۶۹/۰۷/۰۱
آروم و عادی

تصاویر اخیر

به طرز بیمارگونه ای بیحالم
اخه چرااااا
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
به این موضوع فکر کردید که چرا ما همممیشه تو کارامون عجله داریم؟
چه رانندگیمون چه غذا خوردنمون … کلا هر چیزی.
وقتی کاری انجام میدیم داریم به یه کار دیگه فکر میکنیم.
وقتی قاشقو میذاریم تو دهنمون، مشغول پر کردنه قاشق بعدی هستیم.
وقتی رانندگی میکنیم خودمونو پاره میکنیم از همه رد شیم که ۵۰۰ متر جلوتر دوباره پشت چراغ وایسیم!
بوق میزنیم. بوق چرا؟! جلویی هم مث تو گیره.
ما برای هیچ چیزی وقت و ارزش خودشو نمیذاریم.
هر کاری که میکنیم ارزش خودشو داره. اگه وقت بذاری میبینی که از همه چی لذتشو میبری.
این یعنی حس خوب.
بازنشر کرده است.
خدا چقدر ازت خواستم این فرصتو بهم بدی؟
چند سال؟ خودت میدونی.
اما ندادی. شاید فکر کردی لغزش میکنم. اما دیدی نکردم؟
اخرش مجبورم کردی با شیطانت معامله کنم.
ولی حال دلم خوب شد. اروم شدم.
یه وقتایی هم به ما گوش بدی بد نیس.
بازنشر کرده است.
مثل روح مرده ای که زیر خاک دفن میشه، به ارامش رسیدم.
دیگه حتی اگرم بخوام، «دلم»برای تو وقت نمیذاره
چقد بهتون بدن کاری که تو خلوتتون انجام میدید ، جلو جمع انجامش میدید؟
تاحالا بهش فکر کردید؟
دیشب عجییییب حس ارامش داشتم.
زفته بودم تو غار تنهاییم. بدون استرسای همیشگی.
تو نهایت ارامش، داشتم لذت میبردم از لحظه.
خیلی کم پیش میاد. اما واقعا لذتبخش بود.
از بدنم خارج شده بودم.چیزی حس نمیکردم.
این واقعا لذتبخش بود
تا حالا نشستی تو تنهاییه خودت و با شیطان درونت معامله کردی؟
حاضر شدی وجودتو بهش بفروشی و ازش راه چاره بگیری؟
مشاهده ۲۰ دیدگاه ارسالی ...
حس بدیه که تو خیابون میری میبینی همه بچه ان.
دیگه هم دوره ای های خودت نیستن.
واقعا انقد پیر شدیم؟؟
یعنی یه اشنا نباید باشه؟
فقط دهه ۸۰-۹۰؟؟
میدونم شاید دیگه تکرار نشه دوباره بیای و عکستو ببینم.
ولی به همین راضیم.
سکوت بینمون گویای همه چی هست.
من به یادت بودم.. توام نشون دادی به یادمی..
همین🙂
دیروز وقتی دیدم اومدی بهم سر زدی، جا خوردم.
برام غیر منتظره بود. فکر میکردم دیگه منو یادت نمیاد.
ولی یادت اومد. خوشحال شدم.
حالا ساعتی که نشون میده کی بهم سر زدی، داره میگذره و دور تر میشه.دلم نمیخواد بگذره.
دوس دارم زمان ثابت بمونه و این لحظه رو با خودش نبره.
همیشه تازه بمونه. دیگه از یادت نرم.
یه وقت به خودت میای و میبینی دیگه خوده اون آدمو دوسش نداری.
عاشق خاطره هاش شدی.
عاشق خیال پردازیات شدی
دراگو میندازی فول شارژ.
نشئه میکنی و بیخیالللل.
پرحرف میشی و فیلسوف.
بعدشم پهن میشی رو غذا
کره خوررری
میخوام دووووود بگیرم ، بالا برم.
تا خاطره هات زووووود بمیرن .
یادم بره .. سال های بعد ..یه کمی آروم بگیرم .
ما فکر میکنیم کسایی که بهشون کم محبت شده، دچار کمبود توجه و جلب محبتن.
اما برعکس! اتفاقا کسایی که بهشون زیادی محبت میشه، دچار این مرض میشن.
اونا میخوان دائم دوست داشته بشن و این حس بیشتر و بیشتر بشه.
واسه همین همه رو باهم میخوان.
اونی که زیادی دیده، دچار کمبود میشه . نه اونی که ندیده.
بازنشر کرده است.
اره پاکش میکنم.
اون برنامه رو پاکش میکنم و ازش میزنم بیرون.
تقلای الکی برای هیچ و پوچه.
باید ادم باشم.