نه گناه توست
نه من مقصرم
اگر شعر دیگر شعر نیست
که نمی شود واژه ها را آن گونه که راه می روی
یا چنان که می خندی و این چنین که می خوابی
به رقص وا داشت
نیاز عشق، رفتن است
نیاز رفتن، امید به رسیدن
و نرسیدن، لازمه ی شعر بود
روزی مردی داخل چاله ای افتاد
و بسیار دردش آمد …
یک پدر روحانی او را دید و گفت :
حتما گناهی انجام داده ای!
یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!
یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!
یک یوگیست به او گفت :
این چاله و همچنین دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعیت وجود ندارند!!!
یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایین انداخت!
یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!
یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پیدا کند!
یک تقویت کننده فکر او را نصیحت کرد که : خواستن توانستن است!
یک فرد خوشبین به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!
سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بیرون آورد…!
آنکه می تواند، انجام می دهد و آنکه نمی تواند، انتقاد می کند.
"جرج برناردشاو
تا چند به غمخانهی حسرت بنشینم
وقتست که با یار به عشرت بنشینم
بی طاقتیم در ره او میرود از حد
کو صبر که در گوشهی طاقت بنشینم
تا چند روم از پی او بند کنیدم
باشد که زمانی به فراغت بنشینم
داغ تو مرا شمع صفت سوخت کجایی
مگذار که با اشک ندامت بنشینم
پامال شدم چند چو وحشی به ره غم
از دست تو بر خاک مذلت بنشینم
نسیم خاک کوی تو ، بوی بهار می دهد
شکوفـه زار روی تـو ، بوی بهار می دهد
چو دسته های سنبله ، کنار هم فتاده ای
به روی شانه ، موی تو ، بوی بهار می دهد
چو برگ یاس نو رسی ، که دیده چشم من بسی
سپـیـدی گلــوی تــو ، بوی بهار می دهد
تو ای کبوتر حرم ، ترانه های صبحدم
بخوان که های و هوی تو ، بوی بهار می دهد
برای من که جز خزان ، ندیده ام در این جهان
بهشت آرزوی تو ، بوی بهار می دهد
کفنیم دیر بوغزل یوخ داها بیر باشقا کفن
گئدجم من یارین اوستوندہ بودارین باشینا
بیر اورک سوزدو بو سینه م یازیرام هئی پوزورام
مئه اسر چوخ دولانیر الدہ یازارین باشینا
آچیرام دفتریمی هر گئجه سندن یازیرام
سیلیرم یازدیغیمی بیرده تزشدن یازیرام
ایندی کیم یازسا سنه سئوگی محبت ناغیلین
من بو کهنه غزلی، شعری دونن دن یازیرام
چوخداندی کونول سن کیمی بیر ساز چالان ایستیر
قوربانین اولوم چال، اوره گیم جان آلان ایستیر
بیر دونیا سوزوم قالدی سینه مده توزا باتدی
چال، کوکلو سازیم جانه گلیب دیر، چالان ایستیر
گوزومه سحرده چالان گونش گوزلیم قارادی سن اولماسان
بئله باخما ظاهیر اوزوم گولش اوره گیم یارادی سن اولماسان
قیناما منی او خومار گوزه من ازل باخاندا وروولموشام
اوز اوزومله سویله یرم هر گئجه بوعمور فنادی سن اولماسان
گئجه لر آغیردی یاتانمیرم سنی خاطیریمدن آتانمیرم
بیلمیرم بو عشقیمین آخیری باشیما بلادی سن اولماسان
گئدیرم دایان دانیشیم گئدیم یانیرام دانیش آلیشیم گئدیم
هانی کاروان قاریشیم گئدیم بورا غم سرادی سن اولما سان
گئجه اود توتور آلیشیر اوره ک دایاناندا من دانیشیر اوره ک
چاپالیر اسیر چالیشیر اوره ک ایشیم آه و وای دی سن اولماسان
وورولوب اودم اوره گیم سنه یاشایش جهنم اولوب منه
منی گر بهشته ده سالسالار یئنه یوخدو دادی سن اولما سان
دئمه آشنالر آتیب منی یادا ایشگیمنده ساتیب منی
منه کیم وفا گر ائیله ییر ائله بیل جفادی سن اولماسان
چوخ سعی ائلدیم دوشمیه بلکه دیله دردیم
اما نه ائدیم چارہ کی دیلدن دیله دوشدی
تک قویماگولوم دوستووی هر دن بئله یوخلا
بیردن گورہ سن تاپدی اولوم فاصله دوشدی
شب به کاشانهٔ اغیار نمیباید بود
غیر را شمع شب تار نمیباید بود
همه جا با همه کس یار نمیباید بود
یار اغیار دلآزار نمیباید بود
تشنهٔ خون من زار نمیباید بود
تا به این مرتبه خونخوار نمیباید بود
من اگر کشته شوم باعث بدنامی توست
موجب شهرت بیباکی و خودکامی توست
ای یار جفا کرده پیوند بریده
این بود وفاداری و عهد تو ندیده
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده یوسف ندریده
ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند
افسانه مجنون به لیلی نرسیده
بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می كند
وای دل چون كود كی بی تو لجاجت می كند
اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نكرد
هیچوقت عشقت بدل فكر فراموشی نكرد
عشق من با تو به میزان تقد س می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد
دوستت دارم برای من كلام تازه نیست
حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست
در غیاب تو غریبانه فراغت می كشم
بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می كشم
چشمهایم را نگاه تو ضمانت می كند
گرمی دست مرادستت حمایت می كند
با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم
ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم
چشمهای مهربان تو فراموشم نشد
هیچكس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد
من تو را با التهاب سینه ام فهمیده ام
ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام
زولفونده نه لازم گؤزه ليم شانه دولانسين
قويما او حرمخانيه بيگانه دولانسين
عيب ائيلمه كويونده دولانسام گئجه گوندوز
شمعين گره ك اطرافينه پروانه دولانسين
ساقي دولانيم باشينا مي جاميني گزدير
سرمست اولوم باشيما ميخانه دولانسين
اول زلفه كؤنول وئرمه، ديير لر منه ال چك
اونسوز نئجه بس بودل ديوانه دولانسين
مجنون نه برابر منه صحرالره قاچدي
عشق اهلي اودير عرصه ده مردانه دولانسين
اغيار ايله اؤز ياريني همدم گؤره ن عاشق
دوشسون او گرك دشت و بيابانه دولانسين
سلام
صبح شما بخیر و سلامتی باشه
الھی غرق
خوشبختی بشین
الهی بی دلیل دل
مهربونتون شاد شه
الهی کاراتون
بروفق مراد باشه
الهی تنتون سالم و
عاقبتتون بخیر باشه
الهی آمین
زندگی کن و بگذار زندگی کنند"، ما را از اجبار به عیبجوئی، قضاوت، سرزنش و
انتقام گرفتن رها می کند ... اینها می توانند برای خودمان خطرناک تر باشند تا برای کسانی که چنین اسلحه هایی را به طرفشان نشانه گیری می کنیم.
آرش ( گروه لاله های سرخ )
🌳✨روز و روزگارتون پراز خیر و برکت
🤍🍀✨هـمـراه بـا سـلام . . .
🙋🏻♂️ لینک
m͎a͎h͎y͎a͎
سلام آقا امید
لطفا پی وی رو چک کنید ممنون