یکی بهم میگفت اگه تو تمام لحظات تصورش میکنی؛ اگه نمیتونی فراموشش کنی، یعنی روحت تو اون آدم گیر کرده.قشنگترین نوع دلبستگی همینه که روحت گیر اون آدم باشه؛ جوری که دلت بخواد تو لحظه لحظه ی زندگیت، تو خوشحالیت، تو شادیات، تو ناراحتیت، تو غم هات باشه .
نه که دوستت نداشته باشم، نه!
فقط می ترسم ازت، پیچیده ای...
همونقدر که نداشتنت سخته، داشتنت هم سخته.
همونقدر که بلدی منو بخندونی، بلدی اشکم رو دربیاری.
همونقدر که مهربونی، همونقدر هم بی تفاوتی.
میدونی!
آدم نمیتونه کنارت آروم بگیره، همونقدر که بلدی امن باشی و آروم، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره..
تصادفی بایکی آشنامیشی بعداون کل داستان زندگیتو درک میکنه،ازت جوری مراقبت میکنه که هیچکسی تاحالااینجوری مراقب قلبت نبوده،
جوری حرفاتومیفهمه که هیچکسی توتموم این سالهانفهمیده!
درست مثل اینکه خدا بعد از یه عالمه سختیا یکیو میاره
میگه: ببین هنوزم هواتو دارم..!
چاییشو گذاشت رو میز، نشست رو به رومو گفت ببین آدما رو، میان و میرن.
برگشتم بهش نگاه کردم گفتم خب؟ گفت میخوام بدونی نیومدم که برم، دلم لرزید...
از حرفش، از نگاهش، از دستای داغش.
لیوان چاییشو برداشت ودوباره خیره شد به چشام، نفسم داشت بند میومد گرمم بود، سرمو انداختم پایین
داشتم با انگشتام بازی میکردم که یهو یکی گفت خانوم، خانوم نمیخوای بری؟همه رفتن.
همه رفتن حتی تویی که نیومده بودی که بری
*๑Khatereh๑*
میخام فک نکنم بهت ولی چشات نمیزاره .