گوشه تنهای من
گوناگون
۶۱۱ پست
۲۵ مشترک
۱۵ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۲۲
مبنای تعداد هوادار رتبه ۱۰۲
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۲

چند قرن است که
پاهایمان لَنگ میزند و
منزل آمال هایمان دور

خرما همچنان بر نَخیل است و
هنوز دست هایِ طلبِ ما
از چیدن آن کوتاه ...

/



... !/

پای ما لَنگ است و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نَخیل

" حافظ جان "

مجهول مانده است درمن
هزار سوالِ بی جواب ...

از باد
از باران
از آب
از آتش

از سیبی که
تبعیدیِ زمین ام کرد ،

و از تو
که بی گفت و گو ؛
تنها مخاطب
چشمانم شده بودی ...

/



... !/
... !/

اشک اگر میچکد از دیده
در دیده بمان
موج اگر میرود
ای گوهر دریا تو مرو
. . .
ای قرارِ دل طوفانیِ بی ساحل من،
بهر آرامشِ این خاطر شیدا تو مرو

/
استاد بزرگوار و محبوبم
( محمدرضا شفیعی کدکنی )
/



... !/

ای نسیم از برِ این شمع مکِش دامنِ ناز
قصه ها مانده منِ سوخته را با تو ... مرو

غم بسیار دل بیمار
من و این قصۀ تکرار
در این تکرار همین یک بار
مرا به حال خود مگذار

منِ اعدامی، تو طناب دار
شب طوفانی غم طولانی
سفری از سر اجبار

چه هراسی چه تقاصی
چه بگویم گذشته کار از کار
من و اصرار تو و انکار

/
عاشق شو
( ایهام )
/



... !/

عاشق شو، شده برای یک شب
عاشق شو، شده به حدّ ِ یک تب
دیوانه؛ پر از تو شد پیمانه لب تا لب

بگو به عقربه ها،
موقع دویدن نیست
که شب همیشه برای،
به سر رسیدن نیست

من از نگاه تو
ناگفته حرف میخوانم
میان ما دو نفر
گفتن و شنیدن نیست

/
عقربه ها
( هادی فیض آبادی )
/



همیشه شعر سرودن
که واژه چیدن نیست !


... !/
... !/
... !/
... !/

نيستم آگه
چه گل می چينم از باغ جنون

اين قَدَر دانم
که دستم با گريبان آشناست

/
( بیدل دهلوی )
/



... !/
  • ღمهدیارღ

    دعا می ڪنم در این وقت عزیز
    زیر این سقف بلند
    روےدامان زمین
    خدا یارو یاورتان
    پستهات عالی دوست من و لایک شد
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1403/02/17

هر وقت بین دوتا انتخاب مردد بودی ؛
شیر یا خط بنداز !

مهم نیست شیر بیفته یا خط

مهم اینه که اون لحظه ای که
سکه داره رو هوا می چرخه ،
یه دفعه بفهمی :
دلت بیشتر میخواد
شیر بیفته ، یا خط …

/



... !/

حالِ دلم از دستِ زمان
زار و پریش است

در دیده سِرشکم
همه خونِ دلِ ریش است

بودم پی خوشبختی و
غافل که همین دم ،

خوشبختی ما هم
پیِ بدبختی خویش است

/



... !/

دیدن روی تُ و دادن جــــان
مطلــب مـاســـت

پرده بردار ز رخســـار که جان
بر لــب مـاســت

/



... !/

بی گناهی کم گناهی نیست
در دیوان عشـــق

یوسف از دامان پاک خود
به زنـــدان میرود

/



... !/

نازم سخنش را
و نیابم دهنش را

خوش تفرقه در
باطل و حق می‌کنم امشب

/
( غالب‌دهلوی )
/



... !/