💎مجنون از راهی میگذشت. جمعی نماز گذاشته بودند. مجنون از لا به لای نماز گذاران رد شد. جماعت تندو تند نماز را تمام کردند. همگی ریختند بر سر مجنون. گفتند بی تربیت کافر شده ای. مجنون گفت. مگر چه گفتم. گفتند مگر کوری که از لای صف نماز گذاران میگذری. مجنون گفت. من چنان در فکر لیلا غرق بودم که وقتی میگذشتم حتی یک نماز گذار ندیدم. شما چطور عاشق خدایید و در حال صحبت با خدا همگی مرا دیدید
با احترام به خاطراتی که از سر اشتراک عزیز شدند
از درونی ترین فاصله به تمام دور و نزدیک ها
برای مفهوم آب رفته ی رفاقت .....................
دلم خوش باوری های گذشته را می خواهد
روزهایی که آدم ها بهتر دروغ می گفتند
تا تو در فریب ِ خودت تردید نکنی
روزهایی که فاصله مان را رفاقتی پر می کرد
که آنقدر حرمت داشت که هیچ کلاغی خبر نیاورد
از صفت های سنجاق شده به سینه ات / در ذهن دیگری ...........
آدم ها محکومت می کنند و از پس انکارت که بر نیایند
چهار شانه ترین سلول های درونشان را
برایت رزرو می کنند / تا صدایت ، گوش های نیمه خفته ی وجدانشان را
نپراند از خواب ..................
دنیا می سوزد ........ / بر ردّ ِ حقیقت ِ نشسته بر شقیقه ام
می سوزد / پیچیدگی های ذهنی که به زور گلوله هموار شده
و جای خالی جواب ها را / در درونی ترین باورهایش با پنبه پر کرده است
دلم خوش باوری های گذشته را می خواهد .........
روزهایی که آنقدر به دوست نمایی ِ دست ها بر شانه ام ایمان داشتم
که تن به بی آبرویی حقایق نمی دادم
باور داشتم به دست هایی که با لبخند آجر می دهند
وقتی دیوار بی کسی ات را بالا می کشی
به رو
از جان عزیزترم
در شهریم که با تو برایم غریب نیست
اما دیشب را بی تو در غربت گذرانده ام
سهم من از عشق
گوشه ی سرد و تاریکی از این دنیاست
که با یاد تو گرم و روشن مانده است
کاری کن که باور کنم انتظار خود عشق است
آشکارا نهان کنم تا چند، دوست میدارمت با بانگ بلند
اسم عشق که می آید، دل ها تکان عجیبی می خورند . اسم عشق که می آید، قند در دل ها ساییده می شود . شاید نامش هیجان و شاید چیز دیگر باشد، هر چه است زیباترین معجزه ی خدا می نامندش و جلوی نامش میلیون ها نفر، سجده کرده اند .
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند:
| "عبادت" چیست؟
فرمود:
عبادت "خدمت" کردن به "خلق" است...
پرسیدند: چگونه؟!
گفت: اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال
داری، "رضای خدا" و "مردم" را در نظر
داشته باشی؛
"این نامش عبادت است."
پرسیدند:
پس "نماز و روزه و خمس..."
این ها چه هستند؟؟؟
گفت: اینها "اطاعت" هستند که باید
بنده برای "نزدیک شدن" به "خدا" انجام
دهد تا "انوار حق" بگیرد
امروزو زندگی کن
هرگز منتظر فرداى خيالى نباش.
سهمت را از شادى زندگى همين امروز بگير.
فراموش نکن مقصد
هميشه جايى در انتهاى مسير نيست!
مقصد لذت بردن از قدمهايی است که
بین مبدا تا مقصد بر میداریم!
نگران فردا نباش،
از گندم زار من و تو
مشتی کاه میماند برای بادها ...
" پذیرش "
بخش اعظمی از پخته شدنه
اگه ازم بپرسن بعد از پذیرش چی نشونه ی پختگیه، میگم پافشاری نکردن روی هیچ چیز این دنیا.
گاهی خدا از طریق آدمایی که سر راهت قرار میده بهت میگه:
من کنارتم
بقول بانو هایده:
نه من تورو واسه خودم
نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره ی منی
تورو واسه نفس میخوام.
تا حالا شده کسیو دوست داشته باشی ولی بخاطر شکستی که قبلا تو زندگیت تجربه کردی سعی کنی بهش نزدیک نشی؟
من الان دقیقا تو این مرحلم.
اینکه با یکی دیگه حالت خوبه هم خوشحالم میکنه هم ناراحت.