.
عینِ
مرگ است اگر،
بے تو بخواهد برود
او ڪہ از جانِ خودت
دوست ترش میدارے ...
❀࿐❁❁❁࿐❀
⚡️⚡️
سوختم از آتـشِ دل، در ميانِ موجِ اشک
شوربختی بين، که درآغوشِ دريا سوختم!
⚡️⚡️
گر بـه صد خارِ جفا آزردهسازی خاطرم
خاطرِ نازک بـه بـرگِ گل نیازارم تـو را
⚡️⚡️
ساعتی صد بار از هجرانِ او جان میدهم
ای که داری رشک بر من، زندگانی را ببین
⚡️⚡️
ساعتی صد بار از هجرانِ او جان میدهم
ای که داری رشک بر من، زندگانی را ببین
⚡️⚡️
همه دلبران پیاده ،، ز پیات بـه ره فتاده
تو به رَخشِ ناز هر سو ،، بشتافتی سواره
⚡️⚡️
آنقدر آتش به دل دارم که حتی لاله هم
تا که می بیند مرا،، از شرم سر خم میکند
من از مرگ نه، از زندگیِ نزیستهٔ قبل از مرگ میترسم!
میدانی رنجِ ما از چیست؟
از بیش از حد ماندن و خود گذشتگیهای مُکرر.
بیچاره عاشقی که شود مبتلای چشم!
-
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب میشود
🌸🍃
گاهی نمیشود، که نمیشود، که نمیشود...
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه به دستور میشود...
گه جور میشود خود ان بی مقدمه
🌸🍃
گه با دو صد مقدمه ناجور میشود...
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود...
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
🌸🍃
گاهی تمام شهر گدای تو میشود...
گاهی برای خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ میشود...
گاهی تمام این آبی آسمان ما
🌸🍃
یکباره تیره گشته و بی رنگ میشود...
گاهی نفس به تیزی شمشیر میشود
از هرچه زندگیست دلت سیر میشود...
گویی به خواب بود،جوانی مان گذشت
🌸🍃
گاهی چه زود فرصتمان دیر میشود...
کاری ندارم کجایی، چه میکنی
بی عشق سر مکن که دلت پیر میشود...
میدانی رنجِ ما از چیست؟
از بیش از حد ماندن و خود گذشتگیهای مُکرر.
⚡️⚡️
گاه بر کوچه ی معشوقهٔ خود سجده کنم
چه کنم کوچه ی معشوقهٔ ما کعبهٔ ماست
⚡️⚡️
در سرایم گـر شبی،، آن مـاهِ تابان سر زند
همچو شمعم شعلۀ شوق از گریبان سر زند