ابوالقاسم کریمی_شاعر_نویسنده

شعر،نوشتن،مطالعه،تاریخ،شطرنج،محیط زیست/ اینستاگرام :qdp22@ بیشتر

ابوالقاسم کریمی_شاعر_نویسنده
۶۸ پست
۶۵۶ دنبال‌کننده
۳,۷۵۸ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۶۵/۰۹/۰۹
ليسانس
چه فرقی میکنه؟
ايران، تهران، تهران
زندگی مجردي
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم
شعر ، نوشتن ، موسیقی ، محیط زیست
چه فرقی میکنه؟
چه فرقی میکنه؟
قد ۱۸۴، وزن ۷۴

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.

وبسایت رسمی:
لینک
پیج اینستاگرام:
لینک
صفحه توییتر:
لینک

مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
نه به جنگ
نه به جنگ

.
.
.
.
.

جنگ، چه کلمه ی ترسناکیست!

چه اتفاق ناگوارایست

چه رنج طاقت فرسایست

جنگ ، یادآور مرگ و خرابی ست

جنگ یاد آورد زجر و بدبختی ست

جنگ، یادآور پایان شادی ست

جنگ، فجیع و دردناک و رقت بار است

جنگ بنیان نا امنی و نابودی و استعمار است

جنگ زمینه ساز ظلم و بی رحی و استثمار است

جنگ قماری خطرناک و تاسف بار است

جنگ اندوه گین ترین واژه دنیاست

چرکین ترین پیام انسان هاست

تفرقه انگیز ترین رفتار، برای بقاست

جنگ یورزشی بر قلب آزادیست

توهینی بر جوانمردیست

تحقیر صلح و دوستیست

جنگ پایان است

پایان آسودگی ها

پایان زندگی ها

پایان پیشرفت ها

پایان امید ها…

جنگ ها را متوقف کنیم

جنگ ها را متوقف کنیم …

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

پنج شنبه – ۲۷ مهر ۱۴۰۲
ای زمین زیبا، ای مادرما ،

ای پدر فداکار، ای رفیق خوش کردار،

ای خواهر دلسوز، ای برادرمهر افروز،

چرا انسان ها با تو نامهربانند؟

چرا دریاچه هایت را خشکانند؟

چرا جنگل هایت را سوزانند؟

چرا درختانت را بریدند؟

چرا خط انقراض بر طبیعت کشاندند؟

چرا حیوان هایت را ، بر سایه مرگ نشاندند؟

چرا بر دریاهایت زباله ریختند؟

چرا رودهایت را با فاضلاب آمیختند؟

چرا آزارت دادند؟

چرا قلبت را شکنند؟

مگر تو تنها خانه ما

تنها منبع حیات ما

تنها پناه ما

تنها محل زندگی ما

مگر تو تنها پشتیبان ما نیستی؟

مگر نمی دانند اگر نباشی هیچکس نخواهد بود؟

مگر نمی دانند اگر بروی هیچ کس نخواهد ماند؟

ای زمین زیبا

ای مادربی همتا

ای پدر شکیبا

ای خواهر دانا

ای برادر توانا

ای رفیق بی ریا ،

چه باید کرد با انسانها؟

چه باید…

ابوالقاسم کریمی

ورامین

1/فروردین/1389

ای خدای من در این شب ِ سرد ِ تاریک ِ ترسناک ، در این دنیای پر از رنج ، در این زمانه پر از کینه پر از دشمنی ، در دنیای پر از انتقام پر از تنفر، دلم از غم و اندوه دلم از تاسف لبریز است. خدایا از همه چیز نا امیدم و با دلسردی آینده را نگاه میکنم. خدایا در این روزگار پر از جنگ چگونه میتوان شاد زیست و شادی را به دیگران آموخت؟چگونه می توان به لب لبخند داشت و خنده را به لب های مصیب دیدگان آورد؟ چگونه می توان خوشبخت بود و فارغ از تحملِ بدبختی زندگی کرد؟ خدایا ، خداوندا ببین انسان ها چه میکنند با هم ، ببین چگونه در مرگ هم دیگر پایکوبی میکنند ببین چگونه بر زخم های هم نمک می پاشند ببین چگونه به حیات هم آسیب می زنند. خدایا ، خداوندا کمکم کن کمکم کن تا بتوانم بدی را با بدی پاسخ نگویم کمکم کن تا شادی را بیاموزم تا عشق را فرا بگیرم کمکم کن تنفر را از خود دور نگه دارم خدایا ، کمکم کن تا غم و اندوه را تحمل کنم کمکم کن به زندگی کردن امیدوار باشم کمکم کن ایمانم را قوی کنم و لبخند را به لب هایم بازگردانم … خدایا ، خداوندا کمکم کن…

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

دوشنبه – ۲۴ مهر ۱۴۰۲

بازنشر کرده است.
خدایا، تو که همه چیز را نگاه میکنی

چرا اشک چشمان ما را نمی نگری؟

چرا صورت کبود ما را نمی بینی؟

چرا فریاد مظلومان را نمی‌شنوی؟

خدایا، تو که همه چیز را دوست داری

چرا محبت خود را دریغ کرده ای؟

چرا به سلام ما پاسخ نمی دهی؟

چرا به دیدار ما نمی آیی؟

خدایا تو که همه چیز را می شنوی

چرا به دعای ما گوش نمی دهی؟

چرا به ناله ی ما توجه نمی کنی؟

چرا به سمت ما کمک نمی‌ فرستی؟

خدایا، تو که همه چیز را حکومت میکنی

چرا به رنج ما مهلت می دهی؟

چرا قدرت خود را نشان نمی‌دهی؟

چرا عدالت خود را اجرا نمی‌کنی؟

خدایا، تو که همه چیز را خالق هستی

چرا به حال و روز ما رحم نمی‌کنی؟

چرا ستم دیده را رها کرده ای؟

چرا ستمگر را توان می دهی؟

خدایا…

_

ابوالقاسم کریمی

دوشنبه – ۲۴ مهر ۱۴۰۲

ورامین
بازنشر کرده است.
خدای مهربان

من می‌دانم که تو همیشه در قلبم هستی، حتی زمانی که احساس نمی‌کنم تو وجود داری.

می‌دانم که تو مرا دوست داری، حتی زمانی که احساس نمی‌کنم دوست داشتنی هستم.

می‌دانم که تو به من اهمیت می‌دهی، حتی زمانی که احساس نمی‌کنم مهم هستم.

اما گاهی اوقات احساس تنهایی دارم.

احساس می‌کنم که کسی درکم نمی‌کند که بر من چه می‌گذرد.

احساس می‌کنم که هیچ کس مرا دوست ندارد یا اهمیتی به من نمی‌دهد.

می‌دانم که این احساسات فقط در ذهنم هستند.

می‌دانم که تو همیشه در قلبم هستی، اما گاهی اوقات فراموش می‌کنم.

خدایا، کمکم کن تا یاد بگیرم که تنهایی خود را تحمل کنم.

کمکم کن تا یاد بگیرم که به خودم اعتماد کنم.

کمکم کن تا یاد بگیرم که دوست داشتنی هستم.

کمکم کن تا یاد بگیرم که مهم هستم.

من می‌دانم که این کار آسانی نیست، اما می‌دانم که تو می‌توانی به من کمک کنی.

خدایا، ممنونم که همیشه آنجا هستی.

با عشق

_

ابوالقاسم کریمی

یکشنبه – ۲۳ مهر ۱۴۰۲

ورامین
به نام خداوند بخشنده و مهربان

***

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

من نامه‌ای برای تو نوشتم

تا از تو بگویم و از تو بخواهم

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

من از تو متشکرم

که به من زندگی دادی

که به من عقل و قلب دادی

که به من شادی و لبخند دادی

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

من از تو می‌خواهم

که همیشه با من باشی

که همیشه به من رحم کنی

که همیشه به من کمک کنی

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

من از تو معذرت می‌خواهم

که گاهی تو را فراموش میکنم

که گاهی از تو شکرگزاری نمیکنم

که گاهی با تو بد اخلاقی میکنم

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

من آرزو دارم

که همه مردم را سعادت ببخشی

که همه انسان ها را صلح بدهی

که جهان را از جنگ نجات دهی

که طبیعت را از انقراض حفظ کنی

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

من این نامه را با عشق نوشتم

تا از تو بگویم و از تو بخواهم

تا از تو بپرسم و از تو جواب بگیرم

ای خدای عزیز و دوست داشتنی

بپذیر این نامه را از من

بپذیر این عشق را از من

بپذیر این آرزوها را از من

آمین.

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

شنبه – ۲۲ مهر ۱۴۰۲
1

روی پل قدیمی

تنها مانده

گل سرخ

2

تو را دیدم و آغاز شدم

تو را فهمیدم و مجذوب شدم

تو را لمس کردم و تشنه شدم

تو را بو کردم و بهار شدم

تو را بردم و شاد شدم

تو را بوسیدم و انسان شدم

3

تو را چگونه بیابم

در این شهر پر از غریبه

کجاست قلب تو

که با قلب من هم آواست

تو را چگونه بفهمم

در این دنیای پر از خیانت

کدام لبان توست

که با لبان من هم معناست

تو را چگونه بشناسم

در این زندگی پر از سؤال

کدام جواب توست

که با جواب من هم فتواست …

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

19/مهر/1399
مناجات با خدا
.
.
.
.

ای دوست، ای دوست، ای دوست

چه خوش است با تو گفتگو

چه شیرین است با تو همدمی

چه زیباست با تو همراهی

ای دوست، ای دوست، ای دوست

تو را چگونه بشناسم؟

تو را چگونه بیابم؟

تو را چگونه بخوانم؟

ای دوست، ای دوست، ای دوست

تو همه جا حضور داری

تو همه جا نور داری

تو همه جا ظهور داری

ای دوست، ای دوست، ای دوست

بر من نظر کن، در من اثر کن

مرا شفا ده ، مرا وفا ده

روحم را تربیت کن، با من صحبت کن

ای دوست، ای دوست، ای دوست

تویی مراد من، تویی اتحاد من

تویی مقصود من، تویی معبود من

تویی اشراق من، تویی رَزاق من

ای دوست، ای دوست، ای دوست

من با تو امیدم

من بی تو بعیدم

من با تو مفیدم

من بی تو پلیدم

ای دوست ای دوست ای دوست

من با تو بهارم

من بی تو غبارم

من با توابرارم

من بی توابزارم

ای دوست ای دوست ای دوست

فقط تویی دلدارم

فقط تویی غمخوارم

فقط تویی اعتبارم

فقط تویی یارم

***

ابوالقاسم کریمی

ورامین

پنج شنبه – ۲۰ مهر ۱۴۰۲
بازنشر کرده است.
چند شعر کوتاه
.
.
.
1

در این شب تاریک

فقط چراغ خیابان

رفیق من است

2

به دریا نگاه کردم

امواج آرام بودند

مثل قلب من

3

در این پاییز زرد

برگ‌ها می‌ریزند

من هم ، مثل آن‌ها

4

به درخت نگاه کردم

برگ‌هایش رفته‌اند

مثل دوستان من

5

به باغچه رفتم

گل‌های رنگین دیدم

اما بوی تو نبود

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

پنج شنبه – ۲۰ مهر ۱۴۰۲
دلنوشته _ محیط زیست
.
.
.
.
.
.
من یک قطره آب هستم که از ابر باریده‌ام.
من تازه و شفاف هستم و از زندگی لذت می‌برم.
من به سمت دریا سفر می‌کنم و با هزاران قطره دیگر دوست می‌شوم.
***
ولی راهم سخت و دشوار است چون باید از آلودگی‌هایی که انسان‌ها به رودخانه می‌ریزند، دوری کنم
چون نمی‌خواهم سمی و کثیف شوم
چون نمی‌خواهم به جان موجودات زنده آسیب برسانم.
***
آیا انسان‌ها نمی‌دانند که آب چقدر باارزش است؟ آیا انسان‌ها نمی‌دانند که آب حق زندگی همه است؟ آیا انسان‌ها نمی‌دانند که آب را نباید هدر داد؟نباید آلوده کرد؟
***
لطفا به محیط زیست خود احترام بگذارید.
لطفا به من و همنوعانم کمک کنید.
لطفا به خودتان و فرزندانتان فکر کنید.
***
ابوالقاسم کریمی
ورامین
پنج شنبه - ۲۰ مهر ۱۴۰۲
***
چند شعر کوتاه
.
.
.
1

در این شب تاریک

فقط چراغ خیابان

رفیق من است

2

به دریا نگاه کردم

امواج آرام بودند

مثل قلب من

3

در این پاییز زرد

برگ‌ها می‌ریزند

من هم ، مثل آن‌ها

4

به درخت نگاه کردم

برگ‌هایش رفته‌اند

مثل دوستان من

5

به باغچه رفتم

گل‌های رنگین دیدم

اما بوی تو نبود

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

پنج شنبه – ۲۰ مهر ۱۴۰۲

مناجات با خدا

.
.
.
.

ای خدا، تو را چگونه بشناسم؟ تو که در هر جایی حضور داری تو که در هر چیزی ظهور داری تو که در هر دلی نور داری تو که در هر ذره‌ای شعور داری…

ای خدا، تو را چگونه ببینم؟ تو که فراتر از هر چشم ِ بینایی تو که پنهان تر از هر صدای ناپیدایی تو که نزدیک‌تر از هر نَفَس و ردایی تو که دورتر از هر فکر و بلندایی…

ای خدا، تو را چگونه بخوانم؟ تو که بالاتر از هر علم و دانایی تو که عمق‌تر از هر راز و معنایی تو که عجیب تر از هر شگفتی و استثنایی تو که قدرتمند‌تر از هر زورمند و توانایی…

ای خدا، تو را چگونه بدانم؟ تو که رنگین تر از هر نقش ِ دلربایی تو که زیباتر از پاکی و صفایی تو که عظمت‌تر از هر جلیل و خودکفایی تو که مهم تر از هر دارو و شفایی…

ای خدا، تو را چگونه بپذیرم؟ تو که محبوب‌تر از هر دل و جانی تو که مطلوب‌تر از هر آرزو و آنی تو که مقصود‌تر از هر سفر و مقامی تو که مقدس‌تر از هر عبادت و نامی …

ای خدا …

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

19/اسفند/1401
ای خدای بخشایشگر و مهربان ای که همه چیز را به فضل خود بخشیدی و همه چیز را به قدرت خود تنظیم کرده ی ، ای که همه چیز را به حکمت خود آفریدی و همه چیز را به عدل خود تقسیم کردی ای که همه چیز را به رحمت خود پوشیدی و همه چیز را به نور خود روشن کردی…

من بندهٔ ناتوان ، نادان ، گناهکار و بی معرفت توام و از تو عذرخواهی می‌کنم که از تو کمک می‌خواهم وَ تو را دعا می‌کنم وََ از تو شفاعت می‌طلبم…

ای خدای من، من از نمک نشناسی خود به تو پناه می‌جویم ای خدای من به نام‌های زینت و صفات جلال خود به کلام قدس و شفاعت خود مرا از شر نَفسم نجات بده…

ای خدای من، من از تو مغفرت می‌ طلبم وَ از گناهان در دین و دنیا از بلاها در جسم و روح از آزارها در قلب و خانواده از شکست‌ها در کار و زندگی به تو پناه میجویم…

_

ابوالقاسم کریمی

ورامین

17/مهر/1402
بازنشر کرده است.
من محیط زیست هستم که با تمام وجودم عشق می‌ورزیدم به گل‌ها ،درختان ،پرندگان وَ حیوانات، که با هم زندگی می‌کردند ، به آب ،هوا ، خاک ، نور وَ صدا که با هم هماهنگی می‌کردند ، به انسان‌ها از کودک ، پیر ، جوان که ازقلبم نعمت می‌گرفتند وَ به من احترام می‌گذاشتند…

اما این عشق چقدر کوتاه بود وَ با گذشت زمان تغییر کرد آن هم با بی‌رحمی ، خشونت ، آزار وَ اذیت وَ این تغییر باعث شد من نابود شوم گل‌ها ، درختان ، پرندگان ، حیوانات ، کشته شدند آب ، هوا ، خاک ، نور وَ صدا آلوده شدند وَ انسان‌ها آری انسان ها ، از کودک ، پیر ، جوان به من ظلم کردند به من ستم کردند…

حالا من محیط زیستی هستم که با تمام وجودم نفرت دارم از خودم که نتوانستم دربرابر تخریب ها آلودگی ها و انقراض ها مقاومت کنم از گل‌ها ، درختان ، پرندگان و حیوانات ، که دیگر نمی‌بینمشان از آب ، هوا ،خاک ،نور وَ صدا که دیگرنمیتوانم به پاکی آنها فکر کنم وَ ازتمام انسان‌ها که به من رحم نکردند و با بی عدالتی ، با من ، رفتار کردند…

ای کاش،ای کاش من محیط زیست نبودم ، تا با تمام وجودم ، رنج نمی‌بردم

_

ابوالقاسم کریمی
وارمین
16/مهر/1402
دلنوشته_مرگ


مرگ پایان یا آغاز است؟
یک راز یا یک حقیقت؟
یک ترس یا یک آرامش؟
یک ضربه یا یک رهایی؟
یک هبوط یا یک صعود؟
مرگ، همه را در بر می گیرد بدون تفاوت، بدون تبعیض، بدون عدالت.
مرگ، همه را تنها می گذارد بدون همدم، بدون همراه، بدون محافظ.
مرگ، همه را به چالش می کشد با سؤالات، با شک، با ابهام.
مرگ، همه را به انتخاب مجبور می کند با اعتقاد، با امید، با عشق.
مرگ , همه را به ترس می سپارد ، با غم، با رنج با اضطراب.
مرگ همه را فراموش میکند،با خاطرات باآرزوها با زخم ها.
مرگ، پایان یا آغاز است؟ بستگی به نگاه ما دارد.
مرگ، یک راز یا یک حقیقت؟ بستگی به دانش ما دارد.
مرگ، یک ترس یا یک آرامش؟ بستگی به اخلاق ما دارد.
مرگ، یک ضربه یا یک رهایی؟ بستگی به عشق ما دارد.
مرگ، یک هبوط یا یک صعود؟بستگی به زندگی ما دارد؟
___
ابوالقاسم کریمی
ورامین
17/بهمن/1399

لینک
  • شاهرخ ایرانی

    درود بر شما.
    به نظر من، مرگ و زندگی همجنس هستند. اگه بشه مرگ رو یه نام خانوادگی حساب کرد، اسم کوچکش می شه زتدگی