BARAN1400
۹۹ پست

تصاویر اخیر

چون صبرت زیاد بود، گمان کردند
چیزی حس نمی‌کنی

محفوظ
بسیار سُخن بود؛ نگفتیم و گذشتیم...
او فقط آمده بود از دلِ ما رد بشود...

چـه ها کـه بر سر ما رفت و کَس نزد آهے ..🥀
داریم خنده بر لب و کوهِ غمی به دل..

بگذار مرا و راه خود گیر و برو...

پناه می برم به خدا
از صبری که رو به پایان است...!
بازنشر کرده است.
بعد از این بر آسمان جوییم یار
زانک یاری در زمین جستیم نیست.

با هر قدم که دور شدی، استخوان شکست..
 
بازنشر کرده است.
هر که را دوست شدم دشمن جان گشت مرا ..!
بازنشر کرده است.
ز دوست آنچه کشیدم سزای دشمن بود!

بازنشر کرده است.
در دل رنج‌ها باشد
که آن به هیچ دارویی خوش نشود
نه بخفتن، نه بگشتن و نه بخوردن.
بازنشر کرده است.
مرا مُردن بیاموز و به این افسانه پایان دِه.

بازنشر کرده است.
شود به صبر دوا ،دردهای بی درمان.

بازنشر کرده است.
در دل تنگم خموشی می‌کند انبار حرف
محرمی کو تا بگویم اندک از بسیار حرف