در این عمری که میدانــی
فقط چندی تو مهمانــی
به جان و دل
تو عاشق باش
رفیقان را مراقب باش
مراقب باش ﺗﻮ به آنــی
دل موری نرنجانـی
که در آخر تو میمانی و
مشتی خاک که از آنــی
شب است
و
اسمان با ستاره ها بہ
دور ماه
محفل شور و نور
بر پا ڪرده اند
و من اینجا روی زمین، تنها
باکور سوی نور فانوس
بہ دنبالت مےگردم
محمدسامی_جلالے
ياد تو نمیبود چه ميکرد دل ما؟!
• فیض کاشانی •
ابری نیست
بادی نیست
می نشینم لب حوض:
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج
پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست ...!
عمری گذشت و...
ساخته ام با نداشتن!
ای دل...
چه خوب بود تو را هم نداشتم !
سعید بیابانکی
او را خيالِ ماندن در کوی ما نباشد...
مریم_قهرمانلو
زندگی بر دوشِ
ما بارِ گرانی بیش نیست...
رهی_معیری
روزی از اینجا خواهم رفت،
بی آن که تو بدانی
می روم بی هیچ نشانی؛
دستِ خالی و سبک بال
همه چیز را می گذارم برای تو!
برای تو که رفتنم را نمی فهمی
بی صدا و خاموش طوری که انگار
هیچ وقت نبوده ام!
می روم و پای هر گلدان
نگاهم را جا می گذارم،
می روم وتوبرای اولین بارشاید مفهوم دیرشدن راخواهی دانسست
می روم و
تو می مانی و مشتی خاطره،
می روم و حواست را با خودم می برم،
شاید نبودنم را بهتر از بودنم درک کنی!
🥀 ࿐჻ᭂ⸙ ☆ ⸙჻ᭂ࿐