Faryad
۲۱۹ پست
۳۰۶ دنبال‌کننده
۱۵,۵۸۶ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر

و ۸ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.

 چه حس ِ مبهمی  است ...

                    وقتی می فهمی  ...

                    "  تو  "  ...

                    "  کسی  "   بوده ای  ...

                    چون  ...

                    کسی    "  نبوده  "  ...

                    و  "  تو  "  ...

                    فقط یک ضمیر بوده ای  ...

                    نا مخاطب ِ  حاضر ...

                    بدلی  نامتجانس  از ...

                    بی بدیلی اول شخص ِ غائب  ...

                    تا ...

                   قاعده ی ِ جمله نویسی  ...

                   در عبارتی عاشقانه ...

                   رعایت شده باشد ...


بازنشر کرده است.
اگر موفق شدید به کسی خیانت کنید، آن شخص را احمق فرض نکنید؛ بلکه بدانید او خیلی بیشتر از آنچه لیاقت داشته اید ، به شما اعتماد کرده است.

انسان ها به میزان حقارتشان توهین می‌کنند!
به میزان فرهنگشان عشق می‌ورزند!
و به میزان کمبودهایشان، آزارت می‌دهند!

هر چه حقیرتر باشند بیشتر توهین می‌کنند تا حقارتشان را جبران کنند!

هر چه فرهنگشان غنی‌تر باشد، بیشتر به دیگران عشق می‌دهند!

و هر چه هویتشان عمیق‌تر باشد
محترمانه تر رفتار می‌کنند!

به اندازه درکشان می‌فهمند و به اندازه شعورشان به باورها و حرف‌هایشان عمل می‌کنند ...

بازنشر کرده است.
غم اگر به‌‌ آن‌جا برسد که از چشم‌ها خوانده شود دیگر نقطه‌ی پایانی نخواهد داشت . هزار بار هم که نقطه‌ی اشک در پایان آن بگذاری از سطر چشم‌ها خواهد افتاد ...
بازنشر کرده است.
کاش می‌شد پنجره‌ای را باز کرد و دل را تکاند توی باغچه‌ای زیر آن. کاش گنجشک‌ها از برچیدن انبوه ِ خرده‌ دل‌تنگی‌ها سیر می‌شدند . نه پنجره‌ای هست، نه باغچه‌ای نه گنجشکی . انبوه ِ خرده ‌دل‌تنگی امّا ...
چقدر هست، چقدر هست ...
بازنشر کرده است.


گاهى پیش مى آید که ما در رابطه هایى قرار مى گیریم،
که دوسـت داشته نمیشویم!
آنطور که دوستش داریم،دوستمان ندارد...!
مثل اینکه در جاده اى قرار بگیرى که هـر چقدر قدم برمیدارى به مقصدت نمیرسى...!
اگر حس میکنید به اندازه کافى دوستتان ندارد، برای خود مدام دلیل نتراشید که اگر دوستم نداشت چرا فلان کار را کرد، یا فلان حرف را زد...
«قدر احساسات خود را بدانید!»
دوسـت داشتن به ادم عزت نفس میدهد،
حال خوب و ارامش را به زندگى ات مى آورد.!
هـر حسى
که عزت نفستان را از شما میگیرد،
اسمش عشق نیست!!!
قدر احساسى به اسم عشق و دوسـت داشتن که در وجودتان قرار دارد را بدانید.
«آن را خرج هـر انسانى نکنید!!

مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
نه عمق اقیانوس‌ها که نور شکسته باشد ، که تاریک‌ترین جای جهان عمق چشم‌های زنی‌ست که غرورش شکسته باشد. نه قطب که زمین به نور تمایل نداشته باشد، که سردترین جای جهان، آغوش زنی‌ست که به مرد تمایل نداشته باشد ...
بازنشر کرده است.
تشویش از آن‌جایی به اندازه‌ی تیر کشیدنِ روح دردناک می‌شود که نمی‌توانی قبول کنی شرایطی که در آن گرفتار شده‌ای، امتحانِ روزگار برای سنجیدنِ تو باشد . که بعدها با سربلند بیرون آمدن از این امتحان نیروی حاکم بر طبیعت به‌تو پاداش بدهد. پاداشی مثل محبّتِ دیگران. پاداشی مثل عزّتِ نفس. پاداشی مثل شیرینیِ امید. بلکه انگار این شرایط ، فقط تقاص گرفتن روزگار از توست . انتقامِ خدا . که نتیجه اش هیچ چیزی، هیچ چیزی جز تشدید ویرانگرِ حسِّ حقارت در تو نیست. و کیست که گذشته‌ای آلوده به ترس ِ تاوان نداشته باشد ... ؟
بازنشر کرده است.
مثل مسافر و آب ...
صبح‌ها زنی باید باشد که پشت ِ سر ِ مرد نگاه بریزد،
وگرنه مرد برنمی‌گردد . به خانه هم برگردد امّا به خودش برنمی‌گردد ...
بازنشر کرده است.
زن‌ها سختی زیاد می‌کشند امّا گاهی فکر می‌کنم خوش به حال زن . البته که فرق دارد . این‌جا و آن‌جا کم و زیاد دارد . امّا اگر همه‌جا هم سختی می‌کشند امّا باز هم فکر می‌کنم خوش به حال زن .
زن ماهیت التیام دارد . ذات‌ش ملاطفت و التیام است . تنهائی زن را می‌رنجاند امّا زخم نمی‌زند. مگر می‌شود التیام را زخمی کرد؟!. می‌شود التیام را به رنج ِ تعویق انداخت اما نمی‌شود التیام‌بخشی را از التیام گرفت. انگار این لطافت ِ التیام همیشه به کمک ِ زن می‌آید . ولی مرد این طور نیست . تنهائی به مرد زخم می‌زند. این زخم‌خورده امّا هر چقدر هم متکی به خودش باشد باز نیازمند التیام است و چون از جنس ملاطفت نیست بدون زن ناقص است. ناقص است . می‌دانی؟. زن ِ تنها شاید کم باشد امّا مرد ِ تنها ناقص است. کم، کم است امّا کامل است ولی ناقص هر چقدر هم زیاد باشد باز ناقص است. برای همین است که زن به مرد اشتیاق دارد اما مرد به زن احتیاج. اشتیاق ِ زن برای تسرّیِ این کمال و احتیاج ِ مرد به تکمیل ِ این نقص ...
بازنشر کرده است.
می‌افتی و بلند می‌شوی روی‌ پا می‌ایستی .دوباره می‌افتی و دوباره بلند می‌شوی روی پا می‌ایستی . چند باره و ده‌باره . یک‌بار امّا می‌افتی و دیگر می‌افتی . پا داری امّا دیگر نا نداری . ایستادن پا نمی‌خواهد . نا می‌خواهد ...
زن‌ انگار نه در جست‌وجوی تکیه‌گاه است نه به دنبال ِ پناه . نه سنگ ِ صبور می‌خواهد نه نازکِش . زن‌ها‌ عرصه‌ی عاشقی می‌خواهند، عُرضه هم . عرصه اگر باشد، عُرضه هم ، زن‌ از ترکه‌ ساقه‌ای تکیه می‌گیرد، پشت برگی پناه می‌یابد و تمام عاشقانه‌های دنیا را از بر می‌خواند ...
درست مثل باران، مثل باد، درست مثل رود، دل‌تنگی هم صدا دارد. باران روی شیروانی که می‌بارد یک‌صدا دارد روی زمین که می بارد یک‌صدا. دل‌تنگی هم صدا دارد. رود روی خاک یک صدا دارد روی سنگ‌لاخ یک صدا. دل‌تنگی هم صدا دارد. باد میان شاخه‌ها یک‌صدا دارد میان صحرا یک صدا ...
درست مثل باران، مثل باد، درست مثل رود، دل‌تنگی هم صدا دارد. صدای موسیقی، صدای ورق خوردن کتاب، صدای قدم زدن، صدای گریه ...،
درست مثل باران، مثل باد، درست مثل رود، دل‌تنگی هم صدا دارد ...،
دل‌تنگی وقتی خفقان ِ سکوت می‌گیرد نام‌ش تنهایی‌ست ...
تنهایی سکوت ِ دل‌تنگی‌ست ...
یک لحظه‌ای توی زندگی هست که آدم دیگر باقی‌اش را رها می‌کند به امان ِ خدا. نه این‌که ایمان داشته باشد یا توکل کرده باشد. دست‌ش را می‌کشد. دست‌ش را از توی دست ِ زندگی می‌کشد بیرون. دست‌ش را از دست ِ خودش و زندگی از دست ِ زندگی می‌کشد بیرون. رها می‌کند به امان خدا. انگار کن از سر ِ نداری. نداشتن ِ عقل. نداشتن ِ عشق. انگار حساب‌کتاب کرده باشی و ببینی یک عمر عشق طلب‌کاری و بعد غم را گرو کشیده باشی. از سر ِ افلاس. که المُفلس فی امان الله . فی امان‌الله از دست ِ دل دیوانه‌ای که غم را گرو برداشته باشد به طلب ِ عشق. انگار که خودت را زنجیر کنی به پنجره‌‌ی سقاخانه و کلید را بدهی به مرغ ِ آمین ببرد تا پشت ِ کوه قاف، بدهد به عشق، که کلید به دست بیاید تو را از زنجیر ِ طلب‌ش برهاند. همین‌قدر دیوانه. همین‌قدر ناممکن ...
آدم‌ ممکن‌است پیش هرکسی گریه‌اش بگیرد امّا برای گریه کردن پیش هرکسی نمی‌رود. این فرق دارد. آن آدم نه. این گریه فرق دارد. این فرق دارد که پیش کسی گریه‌ات بگیرد یا این‌که گریه‌ات را بگیری ببری پیش کسی. این فرق دارد. تو و گریه‌ات نه. این کس فرق دارد. آدم‌ها وقت گریه شکننده‌ترین حالت دنیا را دارند. وقتی آدم شکننده‌ترین حالت دنیا را پیش کسی می‌برد یعنی به او اعتماد مطلق دارد. یعنی می‌داند او کسی نیست که به شکننده‌ترین حالت دنیا تلنگر بزند. او کسی ‌است که هرکسی نیست . کسی که فرق می‌کند. برای گریه‌ای که فرق می‌کند. کسی باید باشد که آدم گریه‌اش را بگیرد ببرد پیش او ...
آدم تنها امّا انگار اصلا فرقی ندارد. نه خودش، نه گریه‌اش، نه کس‌اش. آدم تنها فقط گریه می‌کند. بی هیچ فرقی ...
کسی باید باشد که آدم گریه‌اش را بگیرد ببرد پیش او ...
بازنشر کرده است.
انگار دل‌تنگی حالت ِ دل نیست، جراحت ِ دل است. امّا نه که دل زخم شود، نه . زخم نمی‌شود، زخم برمی‌دارد. بین زخمی‌شدن و زخم برداشتن فرق از زمین تا آسمان است. از تقدیر تا اراده . زخمی‌شدن دست خودت نیست امّا در زخم برداشتن انگار خودت، خودت می‌روی زخم را برمی‌داری. زخم ِ طلب را. زخم ِ تمنّای حضور را. زخم ِ التماس ِ لمس را. در طلب، در تمنّا، در التماس اراده هست. در دل‌تنگی اراده هست. زخم برداشتن. دل ِ تنگ. دل ِ زخم . دل ِ زخم‌زخم ...
میان زخم های آدم زخم ی هست که آدم دل ش نمی خواهد خوب شود .تازه نگه ش می دارد . که التیام پیدا نکند . که انگار التیام در زخم باشد . آن زخم . آن التیام ...
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...