رضا صحرانشین(مدیر سرای شادی)
۲۰,۲۴۹ پست
۶۶۹ دنبال‌کننده
۳۴,۱۹۶ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۵۸/۰۴/۲۳
ليسانس
دین اسلام
ايران، تهران
زندگی با خانواده
سربازی معاف
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
وسط یک رؤیا
از خواب بیدار می شوم
تنهائی نگاهم می کند
مثل کسی که
صدایش کرده باشند !
بازنشر کرده است.
به من نگاه کن
به باران خاکستری چشم هایم
به سایه های خیس دست هایم
که قلب من
پرنده ای ست در قفس واژه ها
بی تو نام دیگر من
پائیز ست !
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
  • رضا صحرانشین(مدیر سرای شادی)

    سلام..
    وقتتون بخیر..
    روز خوبی داشته باشید...
    ممنون از شما زهرا خانم بزرگوار

  • ღمهدیارღ

    اگرتوانستی زندگی را به کام
    یک نفرشیرین کنی ،
    اگر توانستی به سفره رنگی ات
    یک رهگذر مهمان کنی،
    یاتوانستی که دیوار اسارت
    از بنا ویران کنی،
    می توانی آن زمان
    انسان بودنت را فریاد بزنی...
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/06
    لینک

بازنشر کرده است.
یر دستم
کاغذی خواب آلود
بستری برای رؤیاها ست
تا من
به آنچه واژه ها به آن نمی رسند
احساس نزدیکی کنم
دست هایم
سایه های نور تو ست
آبشار خاطراتی
که درون من می ریزد
  • ღمهدیارღ

    🌨🍂🍁🌨

    ‏خوشبختی چیزی نیست
    که بخواهی آن را به تملک خود درآوری،
    ‏خوشبختی کیفیت تفکرست،
    ‏حالت روحی‌ست،
    ‏خوشبختی، ‏وابسته به جهان درون توست...
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/06
    لینک

بازنشر کرده است.
تو وقتی می‌بینی که من افسرده ام
نباید بگذری،
سکوت کنی،
یا فقط همدردی کنی؛
بنا کننده ی شادیهای من باش!
مگر چقدر وقت داریم؟
یک قطره ایم که میچکیم در تنِ کویر و تمام می شویم...
"نادرابراهیمی"
بازنشر کرده است.
اسم تو
گذر واژه ی رؤیاهاست
به کوچه های خیالم
و باران
شبگرد شهر عشق
تا من
تو را یک شعر
آسوده دوست بدارم
بازنشر کرده است.
تو نیستی
و من به خانه ای می مانم
که آن را با عجله
خالی کرده باشند
پر از اسباب بازی های شکسته
این تکّه های زمان
جا مانده در کف دست رؤیاها
بازنشر کرده است.
روی گاردریل ها نشسته ام
و به این فکر میکنم
چه کِیفی بدهد
برای عبور از خیابان
دستانت را بگیرم..
شاید عشق همین باشد
همین اندازه ساده و بی تَکَلُّف...

" علی سلطانی "
بازنشر کرده است.
هنگامی که
گیسویت را
به پهلوی صورت شانه میکنی
در چشمانم
که تو را رصد میکنند
ماه گرفتگی رخ میدهد!
  • ღمهدیارღ

    پرشور و حال باش
    دیروز هر چه بود، گذشت
    امروزت را دریاب
    به دنبال اتفاقات جدید باش
    تو میتوانی امروزت را
    به شاهکاری بی نظیر تبدیل کنی...
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/06

    لینک

بازنشر کرده است.
دانشگاه (سر کلاس) .
+من هیچوقت آخر اون فیلمو نفهمیدم، زنه چرا ول کرد رفت؟
_کاری به اون فیلم ندارم ولی یه قانونی میگه زنها وقتی عاشق کسی بشن رهاش میکنن میرن! .
+پس لطفا عاشق من نشو!
_چی؟
. +هیچی استاد اومد
_یکم دیر گفتی
. +چی؟! .
_هیچی اونجوری زل نزن بهم استاد داره نگامون میکنه... ‌
"علی سلطانی"
  • ღمهدیارღ

    🌾امروز من برایت خدا را آرزو دارم
    🕯خـدا را که داشته باشید
    🌾انگار تـمام جهان را داریـد
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/06
    لینک

بازنشر کرده است.
چون باد
در گوشهُ کنار من
روانه ای
چون باران
مرا سبزُ تازه می کنی
و چون طوفان عشق
ساحل به دریا می بری
من
این تو را
و این عشق را
دوست دارم
نو به نو
شبنم به شبنم
گل به گل
  • ღمهدیارღ

    آرزوها پیله هایے
    دردل هستند که با امید
    پروانه اے بال گشوده
    وبه سوےخدا اوج می‌گیرند
    امیدوارم پروانه ے
    آرزوهایتان برزیباترین
    گُلهاے اجابت بنشیند
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/06
    لینک

بازنشر کرده است.
صورتت را
به واژه هایم نزدیک تر کن
می شنوی ؟
آوای بارانی که می گوید
عشق هرگز نمی میرد
حتّی اگر ندارمت !
بازنشر کرده است.
با دقت برایم شعر میخواندی
با ظرافت موهایم را چنگ میزدی
پلک هایم را بسته بودم
و داشتی با وسوسه نگاهم میکردی...
مدام فکر
مدام وهم
مدام خیال
باید سرم را گرمِ کاری کنم
اما نه
نمیشود
چند سطر قبل از این شعر
سرم روی پاهایت جا مانده است!

"علی سلطانی"
  • ღمهدیارღ

    آرزو میکنم
    که امروزتون
    پر از برکت
    شادی و
    آرامش باشه

    🍃🌸 روزتون زیبا 🌸🍃
    لایک به پست زیبای شما
    ارادتمند شما
    مهدیار
    1402/02/06
    لینک

بازنشر کرده است.
شعرهایم
گل های چیده ای ست
از مزارع رؤیا
که قسم می خورم
بوی تو را می دهند
جوری که گوئی
پیش از تو هرگز
رایحه ای
مرسوم نبوده است
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
همه باغ دلم آثار خزان دارد ،
کو ؟
آن که سامان بدهد،
این همه ویرانی را ...

"حسین منزوی"
بازنشر کرده است.
مثل فیلمی که
اجازه ی اکران به او نمی دهند
حسرتی عجیب دارم
کاش میشد
مرا ببینی ام....