رضا صحرانشین(مدیر سرای شادی)
۲۰,۲۴۹ پست
۶۶۹ دنبال‌کننده
۳۴,۱۹۶ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۵۸/۰۴/۲۳
ليسانس
دین اسلام
ايران، تهران
زندگی با خانواده
سربازی معاف
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
تمام معانی زیبا

از تو الهام می گیرند

تا قدرتی شوند

به نام عشق

که به دل

جسارت دوست داشتن می دهد

و فراموشی را به آتش می کشد
بازنشر کرده است.
دست هایت

راهِ زندگی

چشم هایت

نقشهٔ گنجِ عشق ست

باید تو را ازین دنیا

برداشتُ

به رؤیا کوچ کرد
بازنشر کرده است.
من

در بادُ باران ایستاده ام

برای دوست داشتن تو

که من

شجاع تر از تنهائی

تواناتر از اندوهم
بازنشر کرده است.
ازین تلخ تر نمی شود

وقتی به یاد می آورم

دنیا چه قدر بهتر می شد

اگر با هم بودیم

این را

اشک هائی می گویند

که جا را برای تو خالی می کنند

و بر گونه هایم شکسته می شوند

هر شب که ماه

از پنجره ام می گذرد

خاطره ای در من

ایستاده می میرد

با لب های پرسشی که می گوید

تو را کجا گم کرده ام

که پیدا نمی کنم ؟!

و من یادم نیست

کاش یا تو بودی

یا عشق هرگز نبود !
بازنشر کرده است.
هر روزِ زندگی در عشق

یک روزِ نوبرانه است

بی تکرارُ بی انقضا

و عشق

نام دیگر توست
  • ꧂زهرا ارشدسرای شادی꧁

    سلام مهربان دوستم
    سه  شنبـہ تون زیبـا
    خانه دلتون گـرم
    حضورتون سبـز
    زندگیتون عاشقانہ
    امـروزتون بہ زیبایے گلها
    حال دلتون خوب

    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

  • رضا صحرانشین(مدیر سرای شادی)

    سلام...
    ممنون از شما زهرا خانم بزرگوار...
    ممنون از دعای قشنگتون

بازنشر کرده است.
چشم هایت

پیگردِ عاشقی دارد

این را دلی می گوید

که به زندانِ تو

در بند است
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
پایان قصهٔ تو

آغاز غصهٔ من بود

که عشق فراموشی نمی داند
بازنشر کرده است.
محبوبم !
روزها آنگونه که می آیند
نمی روند
خانه به دوش می آیند
با یک بغل سکونت
به اسم تو
به خانه بر می گردند
و اینگونه
در روزگار من با تو
تقویم می شوند
نام تمام روزهای من
عشق ست
بازنشر کرده است.
طی می شوم
در مسیر بی توئی
نه می دانم
به چه چیزی فکر می کنم
و نه دلم می خواهد بدانم
و تنها مثل غریزه ای باستانی
به خانه بر می گردم
بازنشر کرده است.
با خیالت تو را
با تمام دهان ها می خندم
و کنار جای خالی ات
تو را با تمام چشم ها
گریه می کنم
بازنشر کرده است.
تنهائی یعنی
پروانه ای که
گل اش را چیده اند
و پنجره ای که
ماه اش مرده است
بازنشر کرده است.
تو را
همیشه
دوست خواهم داشت
با قلبی پر از پروانه
که جز گل
دنیای دیگری نمی شناسد
بازنشر کرده است.
تو پرسیدی زندگی چیست
و من آهسته گفتمت
موسیقی ست
که هیچوقت نمی دانی
صدا و احساس
کجا به آخر میرسند
و درد از کجا آغاز می شود
بازنشر کرده است.
شعر من
کلبه ای ست
در گوشه ای از عشق
باغی از نجواها
که تو را در من اختراع می کنند
و هر واژه دری می شود
رو به یک رؤیا
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
مرا ببخش اگر
نامحدودی چون تو را
با واژه های محدود می نگارم
بر صحیفهٔ عشق