کاتاتونیک

A dark, cozy place to see the world as it truly is: cruel and relentl.. بیشتر

کاتاتونیک
گوناگون
۵۴۷ پست
۸۱ مشترک
۳۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۳۷
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۸
مبنای تعداد ارسال رتبه ۶۴
فاصله ها
هرگز مانعی برای دوست داشتن برای عشق نیستند درست
امّا اگر من اینجا گریه کنم
آیا در دوردست ها گونه های تو خیس خواهند شد
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
در آینه نگاه کن اگر صورتی زیبا داری،
کاری انجام بده که مناسب جمالت باشد
و اگر صورتت زیبا نیست،
زشتی کردار را بر آن میفزا
بازنشر کرده است.
حتما در یکی از زندگی های قبلی مان
شاید هزار سال پیش همدیگر را دیده ایم
و آنجا آنقدر مهربان بوده ای که
هزار سال است نامهربانی ات را تاب آورده ام
بدون شرح...
بازنشر کرده است.
دلم میخواد بهش تکست بدم بگم :
"شاید فکر کنی من فراموشت کردم و الان دورم رو پر کردم از آدم‌های مختلف اما؛ من یک شب رو هم بدون فکر کردن بهت نخوابیدم، توی همه‌‌ی آدم‌هایی که بهم نزدیک میشن دنبال تو میگردم، هر روز صبح با درد توی سینم بیدار میشم، شاید چیزی رو نشون ندم، شاید هیچکس نفهمه چه دردی رو دارم تحمل میکنم، ولی اینو بدون توی خلوت خودم درحالِ نابود شدنم. من دلم واست تنگ شده."
«دنيا دمدمی است. دو روز ديگر ماها خاک می‌شويم. چرا سر حرفهای پوچ وقتمان را تلف بكنيم؟ چيزی‌كه می‌ماند همان خوشی است. وقت را بايد غنيمت شمرد. باقيش پوچ است و بعد افسوس دارد.»
صادق هدایت تو کتاب سگ ولگرد و در داستان تاریکخانه میگه: «من ﺍصلا تنبل ﺁفریده شدم.» عمیقا باهاش احساس همذات پنداری می‌کنم. من نه تنها تنبل آفریده شدم بلکه قراره تنبل هم از دنیا برم
«آنچه آدم را پیر می‌کند نگاه به گذشته و حسرت فرصت‌های از دست رفته است. حساب و کتاب روزهای گذشته، آدم را زود پیر می‌کند و جز بینی تیرکشیده و چشمان حریص و بی‌ فروغ، چیزی از او باقی نمی‌گذارد.»
تو از من جدا نشدی، من عضوی از وجود تو بودم که قطع‌اش کردی، تکه تکه‏‌اش کردی، تقسیم‌اش کردی و تکه بزرگ‏تر را برداشتی و با خود بردی. هرکجا که می‏‌خواهی برو؛ به هرکجا که می‏‌خواهی فرار کن؛ هرقدر می‏‌خواهی به دوردست‌ها برو؛ نمی‏‌توانی من را از تکه‏‌ای که با خود برده‏‌ای جدا کنی.
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
در من اميدى ست
مى آيد و مى رود
اما هرگز نمى گويمش بدرود!
هر تکه ام را جایی بپاش
زمستان سردی ست
پرنده ها گرسنه اند
تنها بنشینم لختی
کنار هیچ
پوچ
و من ماندم و حوضم
همه ی راست هایم را باور نکردی،
و همه ی دروغ هایت را باور کردم،
و خوب، "فکر هر کس، به قدر همت اوست!"
مشاهده ۵ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
به دنیا آورده اند ما را
که جای خالی
گم شدگانشان را پُر کنیم
افسوس که ما خود گم شده بودیم
در جستجوی
گم شدگان خویش،
و هر آن چه می یافتیم
گم شده ی دیگری بود
کدام خائن است؟
آن کسی که در آغوش تو میل آغوش دیگری دارد؟
یا آنکه صادقانه از به بن بست رسیدن علاقه اش با تو سخن می گوید؟
غیر از این نیست که گاهی شنیدن واقعیت چنان سخت است که ساده تر می دانیم یک احمق انگاشته شویم