دلم برایش تنگ شده بود بی بی را میگویم همسایه دیوار به دیوار خانه ی مان بود
صورت تپل و قیافه بانمکش وای خدایا مگر میشود از یاد ببرم خوب یادم میاید
وقتی پوست سیب را برای من میگرفت دستش رابرید خاله فرخنده دخترش عصبانی شد و سرش داد کشید بی بی چیزی نگفت فورا خود را ب خانه رساندم چسب زخم آوردم و به او گفتم زخم دستت خوب میشود ناراحت نباش لبخند نیمه جونی زد و گفت زخم دستم خوب میشود اما زخم دلم هرگز
آن روز ها نمی فهمیدم چه میگفت
اما حالا میفهمم زخم دلم با هیچ چسبی خوب نمیشود...!!!
برای همدیگه
حال خوب آرزو کنیم
حتی اگر بقیه برامون حال خوب نخوان
خدا به حرف بقیه نگاه نمیکنه،
ولی نگاهش به دل تو بدجور گره خورده
آدما نون قلبشونو میخورن،
زندگی تو پر میکنه از چیزای خوبی که
برای دیگران آرزو کردی...!
آدما همیشه فکر میکنن میشه برگشت،
میشه جبران کرد،
میشه معذرت خواست،
میشه توضیح داد،
اما چیزی که آدما بهش فکر نمیکنن
اینه که هر چیزی یه زمانی داره،
از زمانش که گذشت،
دیگه بود و نبودش فرقی نداره،
وقتی از زمانِ درستِ یه چیزی بگذره،
دیگه هر کاری هم بکنی
قابلِ جبران نیست،
آدما همیشه اشتباه میکنن..!
عصرتون دلخواااااااه و بی نظیر
یادت باشه
وقتی از زندگی کسی رد میشی،
رد پای قشنگی
از خودت به یادگار بذاری.!!!
خلوتکده
خواهش می کنم...خوش اومدین
نیلیا