یه دفعه ام خونه دوستم بودم،
مامان باباش دعواشون شد، شروع کردم با دوستم بلند بلند حرف زدن که یعنی مثلا من حواسم نیست و نمیشونم، یهو دوستم گفت: واااااااااااااااای.... خفه شو ببینم سر چی دعوا میکنن.
یه بار پدربزرگم نصیحت قشنگی بهم کرد؛ میگفت :
برای درکنار هم موندن باید خیلی چیزارو بخشید، خیلی حرفارو نشنیده گرفت، از خیلی کارها عبور کرد...
برای در کنار هم موندن باید بخشنده ترین و قوی ترین بود، نه زیباترین و باهوش ترین !
آدما وقتی میتونن مدتهای طولانی کنار هم بمونن که یاد بگیرن چطور با هم کنار بیان !
برای در کنار هم موندن باید یاد بگیری چطور میشه با کوچیکترین چیزها، از زندگی لذت برد، خندید و شاد بود... !!!
امــیدوارم خندیدن تو لحظههای سختِ زنـدگـی رو بَلَد باشی ...
آخه میدونی ، زندگی همینه که جناب عطار میگه ؛
" که همه کار جهان رنج دل و دردسر است ... "
ولی تو بخند !
یه لــبـخندِ ســـبز ...♥️🥰
اما خورشیدِ اسفندخورشید اسفندماه با همه ی خورشیدها متفاوت است
نمی دانم شما هم حس می کنید یا نه
می دانی رفیق؟
گرمای آفتاب دمِ صبح،
فقط وقتی اسفند باشد،
مجبورت می کند پرده را کنار بزنی
و پنجره را باز کنی...
فقط آفتابی که تنش به تنِ اسفند خورده باشد،
حق دارد با خیال راحت بیاید توی اتاقت لم بدهد
و تو بدون هیچ اعتراضی بنشینی و نگاهش کنی..!!!
خودتو به حالِ خودش رها نکن
زندگی خیلی وقتها
به سازت نمیرقصه
اما دلیل نمیشه توام بندازی رو دنده لج و به سازش نرقصی!
یه رقصندهی ماهر باش که روزگار هر سازی زد، برقصی باهاش.
اصلا سازم نزد تو برقصی!
هرجا دیدی رو پاهات بند نمیشی دستِ خودتو بگیر
و امیدو عصای دستت کن
و با تکیه بهش بازم قدم بردار
و جلو برو.. اما نشین ... وانستا ...
از رویاها و اهدافت دست نکش!
محسن
حالا دعوا سر چی بود
نیلیا
حالا دعوا سر چی بود
سر دست شدن کثیف بابای دوستم ،در ظرفشویی