مهرناز
۱۷۰ پست
۳,۲۸۲ امتیاز
زن، مجرد
زير ديپلم
هیچ
قد ۱۵۵، وزن ۵۷

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
چرا حالم هیچ موقع خوب نیست
چرا تو نیستی
چرا من دلتنگم و تو بیخیال
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 3-22
سلام عزیز دلم .صبحت بخیر بانو
صبحت بخیر آقاااا. اونطرف منتظرم بیا لطفا
راه افتادم سمت اتاقم. کلید انداختم درب رو باز کردم همونجا منتظر شدم جواد بیاد. زیاد طول نکشید
برو تو سرما میخوری. چشات چرا قرمزن ؟ نگفتم بخواب و ناراحت نباش !!!!
خوبی؟ تب نداری؟ سرفه چی؟
خوبم قربونت برم . چرا خودتو اذیت میکنی . باور کن چیزی نیست سرما خوردم ریه هام عفونت کرده اینطوری شده. نگران نباش جان جواد . نکن با خودت اینجوری.
نتونستم بهش چیزی بگم. از طوفان قلبم خبر نداشت و نباید با خبر میشد. چند دقیقه ای پیشم موند آروم که شدم خداحافظی کرد و رفت .
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 2-22
بخودم اومدم ساعت شش صبح شده باید آماده میشدم و میرفتم سرکار . با رخوت و بی حالی از رختخواب جدا شدم . یه نگاه به آینه انداختم چشمام قرمز بودن و پف کرده.
کسی چه میدونست تموم دیشب به چه حالی گذشت.....
مریم، مامان چرا چشمات قرمز شدن، سرما خوردی؟
آره فکر کنم . بدنم درد میکنه .
نرو سرکار بمون استراحت کن
کاش میشد مامان. کاش میشد.....
واقعا دوست نداشتم برم سرکار، دلم میخواست خونه بمونم جواد بیاد دنبالم و با هم بریم بیرون . بریم خوش گذرونی دور از چشم همه، دور از حصارهایی که بینمون بود . فارغ از همه چیز این دنیایِ ترسناکِ مبهمِ وَهم آلود.
روبه رو درب ایستاده بود. یه لبخند روی صورت خسته و رنجور که میدونستم فقط واسه خوب کردن حال منه.
دیدنش برام قوت قلب و انرژی بخش بود.
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 1-22
جواد ......
جان جواد ؟
................
مریم، چرا ساکتی؟ چی شدی؟ داری گریه میکنی ؟ مریم مریم!!
خیلی ترسیدم، داشتم میمردم تو اون حال دیدمت و کاری از دستم برنمی اومد، اگه محمد نبود چی میشد؟
هیچی همونجا فاتحه .....
حالا گریه نکن، الان خوبم و دارم باهات حرف میزنم. بعدا درموردش حرف میزنیم. برو بخواب صبح سرحال ببینمت .آفرین دختر خوب. شبت بخیر
تلفن رو قطع کردم، تو رختخواب دراز کشیدم، اما خوابی در کار نبود، هزارتا فکر، هزارتا خیال که باید باهاشون میجنگیدم.....
ببین دختر، تو فقط و فقط بعنوان یه دوست و خواهر کنارشی باهم صحبت کردین و قرار گذاشتین چیزی فراتر از اینا نباشه، دنبال زن و زندگیه، چند صباح دیگه میره دنبال زندگیش و همه چیز تموم. این فکر و این حس نباید شکل بگیره، نزار شکل بگیره و بزرگ بشه و زندگیتو تغییر بده، میدونی که امکان نداره هم چی چیزی ... عاقل باش مریم . درست فکر کن.
اما یه حس، یه حس جدید چیزی که تا به حال تجربه نکرده بودم باعث میشد همه اون واقعیات رو نادیده بگیرم و قلب و عقلم در یک تضاد و دوگانگی میجنگیدن و این من بودم که باید درست رفتار میکردم.
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 22
رسیدم خونه حالم هیچ خوب نبود از دلشوره و نگرانی رو پا بند نبودم، تلفن رو برداشتم رفتم تو اتاق . شماره جواد رو گرفتم، جواب نداد دوباره و چندباره اما بی نتیجه...
مینو صدام زد
مریم بیا شام
حتی توان جواب دادن نداشتم ، اومد تو اتاق
مریم چرا جواب نمیدی پاشو بیا شام بابا صدات میزنه
برو بگو حالش خوب نیست دراز کشیده، بگو خسته ست میخواد بخوابه
چیزی شده تو شرکت ؟
نه . مهم نیست بخوابم خوب میشم
راحت باش میگم خوابیدی
فدات قشنگم.
دراز کشیدم و گوشی تلفن رو گرفتم تو دستم و منتظر شدم...
انتظار، انتظار، انتظار...........
کشنده ترین و بدترین چیز ممکن انتظار کشیدنِ ، انتظار توام با نگرانی و ترس .
کاری ازم ساخته نبود، دستم از زمین و زمان کوتاه، این شب سنگین لعنتی تمومی نداشت
ساعت حدود یک نیمه شب بود، تک زنگ کوتاه...
شماره رو گرفتم
سلام .حالت خوبه؟
تو چرا بیداری تا این موقع شب؟
نتونستم بخوابم. نگران بودم. چطوری الان؟
خوبم . گفتم دارو بخورم خوب میشم . نگران نباش ببخش اذیت شدی امشب .
بازنشر کرده است.
یه چیزی روی قلبم سنگینی میکنه
یه چیزی مثل درد
یه چیزی مثل بغض
دلتنگی
نبودنت
نبودنت
نبودنت...
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 4-21
حدود یک ربع، بیست دقیقه گذشت....
جانم دلم گریه نکن. ببین بهتر شدم ......
از ترس قالب تهی کرده بودم. جواد و محمد هم متوجه شده بودن.
مریم خانم این آب رو بخور، من فقط میتونم مواظب یکی‌تون باشم دونفری از حال برین من میمونم تک و تنها
لیوان رو ازش گرفتم . لبخند تلخ توام با ترس
پاشو جواد. پاشو بریم اتاق استراحت اونجا گرمتره یه چند ساعتی بخواب . خودم به فریدونی میگم حالت خوب نیست . مریم خانم شما هم آماده شو برو خونه. با این حال نمون اینجا
راست میگه محمد، پاشو جانم پاشو برو خونه .
تو خوبی جواد؟
اگه گریه نکنی بهتر میشم . نمردم که اینجوری اشک میریزی...
نمیخوای بریم دکتر؟
دارو دارم، میخورم خوب میشم مثل قبل. نگران نباش عزیز دلم
زنگ میزنم بهت باشه....
جواد و محمد رفتن . منم آماده شدم با سرویس شرکت رفتم خونه. حالم هیچ خوب نبود. سوار ماشین شدم سرمو گذاشتم رو صندلی و چشامو از شدت درد بستم.
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 3-21
الان آماده میکنم . حواسم بهش بود. خودشو مچاله کرده بود رو مبل و هرچند دقیقه یکبار سرفه میکرد. هرچی میگذشت تعداد و مدت سرفه هاش بیشتر میشد. یه لحظه فکر کردم نفسش بالا نیومد اینقد که سرفه‌اش طولانی شد.
گوشیشو درآورد یه شماره گرفت
محمد بیا خوب نیستم
اتاق مریمم . زود بیا
جواد چی شدی؟ بگو چکار کنم ؟
خوبم نترس چیزی نیست
سرفه هاش دوباره و دوباره . یه لحظه متوجه شدم داره خون بالا میاره
جواد خون ....
دستشو گرفت جلوی دهانش و رفت سمت سینک ظرفشویی
سریع بلند شدم رفتم کنارش. دستشو گرفتم نیفته . دستاش داغ بودن داشت تو تب میسوخت...
جواد تب داری ! حالت خوب نیست .....
جواد، جواد کجایین؟
اینجاست ...
سلام. حالش خوب نیست داره خون بالا میره ، چی شده شما میدونین؟
نگران نباش چیزی نیست
نتونستم دیگه خودمو نگه دارم، بغضم ترکید نگران نباشم داره تو تب میسوزه، حالشو ببینین رنگ به رو نداره، خون بالا میاره ، نگران نباشم
مریم جانم گریه نکن فدات شم خوبم
صورتشو شست با کمک محمد اومد رو مبل نسشت . رواندازی که محمد آورده بود رو انداختم دورش.
روبه روش نشستم فقط نگاهش میکردم و اشک میریختم.
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 2-21
بعداز ظهر باید اضافه کار می موندم تا کارها رو تموم کنم . به خواسته جواد قرار شد روزایی که خودش شیفت هست اضافه بمونم و بقیه روزها برم خونه .
حاج آقا امروز اضافه کار می مونم
ایراد نداره. فقط زیاد واینستا فردا هم کاری هست اذیت نشی
چشم
کاری نداری من زودتر میرم امروز باید برم پایانه جلسه ست .
در پناه خدا
مشغول کار شدم . ساعت نزدیک شش بعدازظهربود . حسابی خسته بودم و دیگه توان نداشتم . یه نسکافه درست کردم که بخورم. در باز شد و جواد وارد اتاق شد
مثل ظهر سرحال نبود. به نظرم رنگ پریده و بیحال اومد
خوبی جواد؟
اوهوم .خوبم
پس چرا این مدلی؟!!!
چیزی نیست .
خب چرا وایستادی. بیا بشین اینجا کنار بخاری . سرما خوردی؟ تب داری؟ دستمو بردم سمت پیشونیش، خودشو کشید کنار
چیه خب؟ بزار ببینم تب داری؟
نه تب ندارم خوبم .
نیستی دیگه . بگو ببینم چته؟
چیزی نیست . پهلوم دو سه ساعتی هست درد گرفته اذیتم میکنه
میرفتی درمانگاه شاید....
چیزی نیست، اینجا باشم خوب میشم. می بینم خودتو تحویل گرفتی نسکافه میخوری!
میخوری واسه تو هم آماده کنم ؟
آره جونم یدونه هم واسه من بزار .
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 1-21
سلام . مروتی هستم بفرمائید
مروتی جان حاجی کی اومده که من متوجه نشدم !!!
بله بله درست میفرمائید
اجازه بدین با بازرگانی هماهنگ کنم اطلاع میدم خدمتتون . خواهش میکنم خدانگهدار
کی بود مریم ؟
قرار بوده براشون بار بره مثل اینکه ارسال نشده ارجاع دادن اینجا چون حمل بار با ماست، ولی تو لیست ارسال بار ما نیست باید از بازرگانی سوال کنم .
اووووف داشتم پس میفتادم. آخه جواد از دست تو من چکار کنم
هنوز به ساعت نکشیده بود از در اتاق اومد تو، نیشش تا بناگوش باز
سلاام حاج آقا، احوال شما ؟ تشریف نداشتین دلمون براتون تنگ شده. خوش گذشت مسافرت
سلام آقا جواد گل . ممنون بازدید داشتیم از کمپ راننده ها تو مرز خسروی، بچه‌ها اونجا کلی اذیت میشن . رفتیم شاید بشه کاری کرد تا زودتر بارها ترخیص بشن ....
صحبتشون گل انداخت یک ساعتی با هم حرف میزدن . طبق دستور مدیر براشون چای هم بردم .....
این چای خوردن داره آقا جواد، خانم مروتی واسه هرکسی چای نمیاره
اختیار دارین حاج آقا ....
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 21
محتوی حرف اون روزشو متوجه نشدم یکی مثل من یعنی چی ....
تعجب کردم یکی مثل من!!!!!!!!!!
من یه دختر، با قد نسبتا کوتاه، پوست سبزه تیره یا به قول پسر عمو مرتضی زغال اخته، با یه پوشش ساده‌ی دختر دبیرستانی.......
روزها میگذشت و من در تکاپو و جستجوی برای پیدا کردن یه دختر خوب برای جواد.
اوضاع شرکت هم روبه راه بود و خدارو شکر آقای بخشنده از کارم راضی بود .هرزگاهی سر به سرم میزاشت و میگفت از دانشگاه چه خبر خانم مهندس!
مسافرت رفته بود برام چند تا کتاب سوغات آورد بوستان و گلستان سعدی، دیوان حافظ، مناجات نامه خواجه عبداله انصاری و....
صادرات به عراق هم شروع شده بود و ماشین‌ها مدام در رفت و آمد به مرز، مشکلاتی هم تو مسیر پیش میومد که با کمک آقای بخشنده حل و فصل میکردیم.
مشغول انجام کار بود که تلفن دفتر زنگ خورد تا اومدم جواب بدم حاج آقا گوشی رو برداشت
بفرمائید
سلام علیکم
بله هستن . شما؟
گوشی چند لحظه .....
بیا رئیس با تو کار دارن ..... مریم با شمام
من!؟
بله مگه اینجا رئیس دیگه ای هم داریم !!!
امان از دست شما
بازنشر کرده است.
جاده
شب
تنهایی ...
مردن در سکوت ...
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
همینقدر واقعی ..
بازنشر کرده است.
قرار بود زندگیم باشی ولی با زندگیم دیدی چه کردی
نمیدونستم عشقم تو نمیمونی رفیق نیمه راهی
گناه کردم شدم عاشق گناه کردم اونم چه گناهی
دلم بارون میخواد اما خیابونای این شهر پا نمیدن
شدن بی معرفت این آدما منو تو جمعی راه نمیدن
آی آدما خبر خبر رفته عشقم سفر سفر
یه درختم که باغبون به ریشه‌ ام زده تبر تبر
بازنشر کرده است.
دختر زیبای پاییز 4-20
یه نگاهی به عکس انداخت، یه نیم نگاه به من
نچ .......
چرا اونوقت؟ حداقل یکی دو جلسه باهاش حرف بزن بعد بگو نچ
مریم؟
جانم...
من یکی رو میخام مثل تو. دقیقا مثل تو
خندیدم . مثل من ؟
اره مثل تو ....
دیوونه‌ای دیگه . مثل من که نیست . من یه دونم واسه نمونه . خدا خودشم پشیمون شد دیگه خلق نکرد...
زد زیر خنده ....
دیوونه تویی نه من.