Pasargad Life Incurance 103587

صبح قشنگتون بخیر
شروع صبح جدیدتون
پر از خیر و خوشی و برکت
خدایا شکرت

به خودم اومدم زندگی برام آسون نبود
صدبارم خوردم زمین اما وقت باختن نبود
از یه جا به بعد از مسیر لذت بردم
اونی که مهمه رسیدن به مقصد نبود
اینکه دست کم‌میگیرن آرزوهاتو نترس
اونا فکر تو رو ندارن منطقی پس
اولین پیروزی یعنی که پاشی بعد شکست

من به آرزوهام قول رسیدن دادم

دختر کسی هست که
از اون مهربون تر نمیشه
پیدا کرد
دشواری میکشه
یواشکی گریه میکنه
فدایی میشه
غر میزنه اما فراموش نمیکنه
که اگه دختر به دنیا اومده
به این علت هست که رسالتی
داره رسالتی که که بر دوش هیچکسی
گذاشته روزی میرسه که
به تو زنگ میزنه و به تو میگه
مامانی
بابایی
خوشحال میشی و ذوق میکنی
اگه دختری نبودن یقین دارم
یه جای کار دنیا می لنگید
این روز رو به همه فرشتگان زمینی
نور چشم بابا ها
نشاط بخش مامانا
گل های بهشتی تبریک میگم
دختر یعنی
نجابت
دختر یعنی
لطافت
دختر یعنی
حرمت
دختر یعنی
برکت
دختر یعنی
عشق
دختر یعنی
پرنسس مامانا و باباها
دختر یعنی
عشق داداشا
دختر یعنی لبخند خدا
دختر سرزمین من کاش
میدونست که
دختر بودن چه حرمتی داره
کاش میدونست امید از چشمان
شوق از خنده هاش و عشق
از بودنش شروع میشه
روز دختر مبارک

واسه هر اتفاقی میشه
یه جوابی رو میشه پیدا کرد
جز رفتن های نابهنگام
شاید رفتن خودش یه نوع
جواب واسه یه اتفاق باشه
هیچکسی نمیدونه که
جز اونی که رفته
پنجشنبه هست و دلم
گرم به خاطره
مادر هایی که دیگه نیستن
پدرهایی که دیگه نیستن
به دوستانی که دیگه نیستن
یاد همه عزیزان اسمونی بخیر
همه اونایی که تا دیروز بودن
اما امروز در بین ما دیگه نیستن
همه اونایی که تا سال قبل و
سالهای قبل ایام عید لباس عید میخریدن
اونایی که در تحویل سال صورتشان
رو میبوسیدیم و عید اون
زمان رو تبریک میگرفتیم
عزیزان اسمونی بخصوص مادران و پدران
جاشون در کنار ما خالی هست
بیشتر از هر وقت دیگه واسه اونا دلتنگ هستیم
دوست داشتیم بودند و میدیدند
میگفتند و میگفتیم
میخندند و میخندیدبم
گریه میکردن و گریه میکردیم
اما حیف که قافله عمر میگذره
صدای زنگ جرس هر بار خونه اونایی
رو میزنه و عده ای رو با خودش میبره

مادر
پدر
همسر
فرزند
خواهر
برادر
دوست
همسایه
هم محلی
رو بر دل ساکنین مینهه
در این میون چه زیباست
رسم پنجشنبه آخر هفته
وعده ملاقات با دوستان نهفته
در زیر خاک

هر چه بیشتر به چیزایی رو
که احساس خوب رو در
تو بیدار میکنه تمرکز کنی
راحت تر میتونی فرکانس های
خوب رو در خودت حفظ کنی
هر چه این فرکانس های ارتعاشی
خوب رو بیشتر حفظ کنی قانون
جذب افکار و رویداد های دیگه
مردم و چیزهایی رو که با ارتعاش
تمرینی تو همون تمرکز بر قدردانی
تطبیق دارن بر سر راه تو قرار خواهد داد
هر چه موارد بیشتری واسه قدردانی پیدا کنی
احساس بهتری خواهی داشت
نتیجه قانون جذب در زمانی بسیار کوته
و با تلاشی کم به حرکت قدرتمند این
افکار و احساسات مثبت کمک میکنه و
قلبت در سرور هم ترازی به خوده واقعیت
نغمه سر میده

موفقیت
زبون قدرتمندی هست
کلماتی که بکار میبری
میتونه زندگی تو رو عالی کنه
بهونه ای که میاری میتونه
از نعمت بزرگی تو رو محروم کنه
کلمات میتونه اعتماد به نفس
یه ادم رو نابود کنه
عظمت اونو ازبین ببره و یا
میتونه عملکرد اونو عالی کنه
ملتی رو نجات بده
یکی از بهترین کلمات اینه که
فقط شروع کن
بهونه نیار
احساس ناتوانی نکن
شک و تردید نکن
استوار باش

اگه همه دنیا دست به
دست هم بدن
اگه همه کتاب های جذب
رو هم که بخونی ولی افکار
منفی و باور های محدود کننده ات
رو عوض نکنی نمیتونی جذب خوبی داشته باشی
هیچکسی واسه تو نمیتونه معجزه کنه
فقط در نحوه فکر کردن و باور های خودته که
اگه تمام روز رو هم که دعا کنی
ولی در اجابت اون شک و تردید کنی
مثل این میمونه که دونه رو کاشتی
با التماس وو گریه و زاری ناله
میخ ای اون در نه تبدیل به جوونه شه
تصور و تجسم و دعا تکرار عبارت های
تاکیدی همه وسیله ای هستن
واسه بالا بردن سطح انرژیت
به خودت و قدرت خودت ایمان بیار
دیگه دست از انتظار کشیدن بردار
آگاهانه باور های خودت رو انتخاب کن
تا عاشقانه به آرزو هات برسی
با خودت عهد و پیمان ببند که
پایبند اون عهد و پیمان باشی
راز اجابت دعا همینه
ایمان
باور

آدمی میتونه زندگی
خودش رو با
نه گفتن
یا
با آری گفتن
سپری کنه اگه تو زندگیت رو
با نه گفتن بگذرونی‌
یه ستیزه جو میشی همیشه
جنگ و جدال داری
زندگی تو میشه یه جدال و مبارزه
با همه کس و همه چیز سر جنگ داری
البته این جنگ جنگی هست که
طرف بازنده اون تو هستی
تو محکوم به شکستی
تو نمیتونی در جنگ با کل پیروز شی
این فکر ساده لوحانه هست
اما خوده وجودیت به اون اصرار میکنی
خوده وجودیت همیشه میخواهد بگه نه
نه گفتن منبع تغذیه خوده وجودی هست
آری راه آفرینش و راه عشق هست
آری یعنی تسلیم و واگذازی
اگه نه به معنی جنگ هست
آری هم به معنای تسلیم شدن هست
تسلیم شدن به کل
اعتماد کردن به کل
به عنوان یه دوست هیچ نیازی
به جنگ با اون نیست
یاد بگیر آری بگی
یاد بگیر یه آری مطلق باشی
از هیچ چیزی فرو گذاری نکن
هیچ شرطی واسه گفتن قائل نشو
تا حیران شی
تا زندگیت رشدی همه جانبه کنه
فراتر از تصور تو پر شکوه و زیبا و برازنده شه
زندگی رو میشه به اوج سرمستی رسوندن
تنها کاری که باید بکنی اینه که درها و پنجره هاتو
رو باز کنی و به باد و بارون
به خورشید و ماه
به کل هستی بگی
اری

صبح
حادثه ی چشمان توست
و لبخندی که
با نور اتفاق می افتد
و در من
شعری می شود
به وسعتِ "دوستت دارم" های ناگهانی

#مریم_قلیپور

زندگی کلبه دنجی هست که
در نقشه خودش
دو سه تا پنجره رو
به خیابون داره
گاهی با خنده عجین هست
گاهی هم با گریه
گاهی خشک هست
گاهی هم شر شر بارون داره
زندگی اون گل سرخی هست
که تو بو میکنی
یه شروع قشنگی که پایان داده
دل اگه میشکنه
گل اگه میمیره
اگه باغ به خودش رنگ خزان میگیره
همه هشدار به توست
جون من سخت نگیر
زندگی کوچ همین چلچله هاست
به همین زیبایی
به همین کوتاهی

در ثروت ترس از
فقر وجود داره
در شناخت معنوی
ترس از غفلت
معنوی وجود داره
در زیبایی
ترس از پیری
در شهرت
ترس از بدنامی
در موفقیت
ترس از شکست
در جسم
ترس از مرگ
در پیروزی
ترس از شکست
همه چیز این دنیا
مملو از ترس هست
اون کسی شجاع هست
که از همه چیز صرف نظر کنه
در زیبایی

روی قبرم بنویسید که
از شهر وفا بود
هیچکس هیچ نفهمید چرا آمده بود
بنویسید نفهمید کسی دردش را
هیچکسی درک نمیکرد دل سردش را
بنویسید که یک عمر خدا را کم داشت
در دو چشمش اثر از
گمشده ای مبهم داشت
بنویسید دمادم دل او ابری بود
بنویسید که اسطوره بی صبری بود
بنویسید دلش مثل دل شیشه شکست
آن زمانی که دلی بر دل رویاها بست
بنویسید که با عدل خدا مسئله داشت
بنویسید که از خلقت خود هم گله داشت
بنویسید که در بی کسی اش سوخت پرش
بنویسید غمی بود به چشمان ترش
بنویسید که همواره غمی پنهان داشت
بنویسید به تقدیر خدا ایمان داشت

امروز دل را بسته ام
با دستبند آرزو
فردا نماز عشق را
شاید بخوانم بی وضو
گشتم تمام شهر را
از کوچه تا پسکوچه اش
هر جا که رفتم خاطرت شد
با نگاهم رو به رو
میخواستم همراه با تنهایی خود
خلوتی خلوت کجا و خانه از
خاطراتم بلبشو کاخ دلم آماده
شد ای عشق سلطانی بکن
بکش هر کاستی دارد بگو
فرمان موسی را عصا چو برده
و شد ارده ها
ای کوه برخیز و برو
گفتم بپرسم حال او با گوشی همراه خود
اما نمیگوید سخن آخر چه گویم الو؟
امید آن دارم که شب قاضی کلاه خود کند
بردارد و زنگی زند یا پیامی خوانم از او
پیچیده دنیای مرا
امروز و فردا هوس میترسم عزرائیل را
ناگه ببینم در جلو شعر من کفر است
میدانم ولی میبخشد آن صاحب کرم
در دادگاه پیش رو

پنجشنبه ات گلبارون
امروزت پر از عطر دعا
خدایا
امروز سبد زندگی دوستانم
رو پر کن از
سلامتی
جاودانگی
موفقیت
خوشبختی
امیدوارم ساعاتی مملو
از عشق و زیبایی
دقایقی لبریز از مهربونی
و پر از خیر و برکت در انتظار
تو و عزیزانت باشه
امیدوارم امروز
دلت اروم
تنت سالملبت خندون باشه