کاش میشد ازم بپرسی : دوسم داری؟
منم با ذوق بیام سمتت و بشینم روبروت و خیره شم تو چشمات و بگم از شبایی که بهت فکر میکردم و خوابم نمیبرد، بگم از رویاهایی که ازت توی ذهنم میساختم و بغضِ تو گلومو تبدیل به خنده میکرد، بگم از وقتایی که خیره میشدم به پنجره اتاقم به امید اینکه بیای و زنگ بزنی بگی اومدم نزدیکت نمیخوای منو ببینی؟ منم سریع پنجره رو باز میکردم و میدیدمت، بگم از عمیق ترین نقطه قلبم که صاحبش شدی، آره من تورو همینقدر عجیب خاص دوست دارم.