یارین بویون قوجاخلادیم یارآغلادی من آغلادیم
ییغشدی قونشولار بوتون جار آغلادی من آغلادیم
باشیندا قارلی داغلارا دانشدیم آیرلیق سوزون
بیر آه چکیب باشینداکی قار آغلادی من آغلادیم
طاریمدا نار آغاجلاری منی گوروب دانیشدیلار
بویومو زیتون اوشاخدی نار آغلادی من آغلادیم
ایله که اسدی بیر خزان تالاندی گوللیرم منیم
خبر چاتینجا بولبوله خار آغلادی من آغلادیم
اورک سوزون دئدیم تارا سیملر اولدی پارا پارا
یاواش یاواش سیزیلدادی تار آغلادی من آغلادیم
دئدیم کی حق منیم کی دیر باشیمی چکدیلر دارا
طنف سیخاندا بوینومو دار آغلادی من آغلادیم
«جعفریم» بویوم بالا غم اورکده قالا قالا
یار جانمی آلا آلا یار آغلادی من آغلادیم
هوشنگ جعفری
ترجمه فارسی:
دست بر گردن یار انداختم یار گریست و من گریستم
همسایهها جمع شدند همه همسایه گریست و گریستم
به قلههای پوشیده از برف حدیث جدایی گفتم
آهی كشید برفش گریست و من گریستم
درختان انار طارم مرا دیدند به حرف آمدند
زیتون نازم را كشید و انار گریست و من گریستم
(طارم از شهرستانهای زنجان)
چون باد پائیزی وزیدن گرفت و گلهای من به تاراج رفت
تا خبر به بلبل برسد خار گریست و من گری
جواب ندادن تماس خودش جوابه!
جواب ندادن pm خودش جوابه!
دیر seen کردن خودش جوابه!
گاهی جوابهای کوتاه و بی معنی خودش جوابه!
آدما همیشه مستقیم حرفاشون رو نمیزنن!
گاهی باید درک کنی که دل بکنی و بری
بدون اینکه کسی به روت بیاره!
تفاوت است میان کسی که
به خاطر شخصیتش به او احترام میگذاری
و کسی که از ترس بی شخصیتی اش
به او احترام میگذاری !
در نهایت عشق جاری می شود
غصّه از دل ها فراری می شود
این زمستان پُر از ناباوری
عاشق ناز قناری می شود
خوشهٔ سرد تگرگ بی حیا
پای گل ، در آبیاری می شود
گرم می گردد دمای عاشقی
دل دچار بیقراری می شود
جای باران ، ابر می بارد شراب
از زمین رفع خُماری می شود
غُنچه می روید به قلب آدمی
فصل شور و می گساری می شود
می رسد آخر گون بر سبزه زار
دشت غم در رستگاری می شود
عاقبت حُلقوم خشک دلبری
با شراب بوسه یاری می شود
ماه می بوسد لب خورشید را
وقت رفع غمگساری می شود
هر چه حکمت پاسخت را داده خیر
با طلوع رحمت آری می شود
تیر کینی که به پَر آمد پدید
قاتل باز شکاری می شود
چون بشر سازش کند با دوستی
دشمنی در سوگواری می شود
در نهایت با خروش لاله زار
موسم بادِ بهاری می شود
آدمی می میرد امّا عاقبت
آدمیّت یادگاری می شود
سروده : بابک حادثه
به مامانم گفتم : من بمیرم چیکار میکنی؟!
گفت : مجلسی برات میگیرم که چشم عمه هات کور بشن 😂
😂
دانشجوی شهر دیگه بودن به ما یاد داد که ما
به هیچ مکانی تعلق نداریم
مگر اینکه کسی اونجا دوستمون داشته باشه
غیر از اشخاص دیوانه،
همه عاشقاند،
منتها عشقشان کم و زیاد داره؛
اینکه در هنگام نگاه به چیزها مژه میزنند،
یعنی محبوب من این نیست.
پ ن:
گفته بودی که چرا محو تماشای منی
آنچنان مات که یک دم مژه برهم نزنی
مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه برهم زدنی
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک
شهرام ایران منش
با سلام و احترام . در سالروز تولدتون بهترین هارو براتون آرزومندم . تبریک عرض میکنم