ما را ستمی کُشت که با غیر نگفتیم
گاهی بخدا گفتن غمها شدنی نیست...
-احمد جم
گله کم کن که چرا از همه ی شهر تو را؟
آرزویم که مسلم به خودم مربوط است ( :
-احسان امیدی
به زحمت زیر لب اقرار کردی دوستم داری
به حرف و ادعا قانع نمیگردم، سند لطفا!
-نرگس یادگار
من از لجاجت این روزگار میترسم
به لب نمیبرم آن را که آرزو دارم...
تو نبین ساکت و آرام نشستم کنجی
حرفِ ناگفته زیاد است ولی مَحرم نیست.
-سید تقی سیدی
قلبی است در این سینه که با عشق به نامت
ششدانگ سند خورده و ثابت شده بُنچاق
-جواد مزنگی
ای غریبان سفر کرده ! کدامین غربت
بدتر از غربتِ مردان وطن ، در وطن است ؟
-حسین منزوی
مثل تڪرار زمان
حوصله سَربَر شده ام ...
اے تـــو...
اعجـازترین واقعه ام رُخ بنمــا...
-فریده علینیا
همــه
هیچ اند
اگر
یـار
موافق باشد
-شوریده شیرازی
پریشان کن سر زلف سیاهت ، شانهاش با من
سیه زنجیر گیسو باز کن ، دیوانهاش با من
-محمد تقوی
سرفه میکردم نه از دود و دَم و حساسیت
با هوای رفتنت شش های من سازش نداشت
-امید احسان زاده
غارتگریِ لشکر موهای بلندت
صد طعنه به چنگیز و هلاکو زده بانو
-دهقانی
چه سؤالی ست دادهای استاد؟!
جای خالی که پُر نخواهد شد . . .
-حسین نادری
زلفش تمام شهر دلم را گرفته است
جایی برای غصه و غم نیست بعد از این..
-ناصرتجلی