♧
در من گورستانیست
پراز نیمه های مُرده ام ؛
آخرین نیمه ام
زنیست عاشق
با موهایِ تراشیده .
♧
و چون نهنگی خسته ؛
که ساحل را نمییابد ،
مُردنم تمام نمیشود.
♧
رَهایم کردی ؛
چون دبستان متروکهای ،
که شیشههایَش را سنگ زده باشند .
بعد از تو
غمگینم ؛
و دلم مثلِ
بادبان هایِ باد خُورده
پاره شده است .
تنهايَم گذاشتى
و پس از تو قلبم ؛
مانند تابى كهنه
در خانه اى حبس شده است ،
و جز باد
چيزى تكانش نمى دهد .
در من
زنی غمگین است ؛
که مانندِ کشوری در آتش انقلاب ،
می سوزد اما
روی نقشه ساکت است .
تو را خانه دیدم ؛
و چون فهمیدم که دیگر
نمی توانم
به تو بازگردم ،
این
اَندوه
مرا کُشت .
جایِ خالی اَت
در قلبم ،
درِّه ای عمیق است ؛
که هر شب
زنی زیبا و غمگین
در آن
خودکُشی میکُند .
بعضی دَرد ها
لآعلآج اَند ؛
نه میشود بالا بیاوریِ شان
نه پایین می روند ،
مانند تُو
که نه می آیی
و نه در من
میمیری .
در نبودَت اِنگار ،
غمِ عالم را اَلک کرده اَند
و دانه دُرشت هایَش را
در سینه یِ من گذاشته اَند .
جایِ خالی اَت
زَخمِ عمیقیست ؛
که در مقابلم خَمیازه میکِشَد ،
و هیچ خاطره ای
دهانِ این زَخم را نمی بَندد .
مَن تُو را از دُور ؛
دَر خویش گریسته اَم .
اندوه در من نخواهد مُرد ؛
همچون پرچمی
که سربازانِ بسیاری
در آن شلیک کرده باشند ،
با سوراخ هایِ بسیار .
غمگینم ؛
مثلِ زنی که زندگی را
درآغوشِ مردی میگذراند ،
که دوستَش ندارد .
غَمگینَم
مِثلِ
دِلبستگیِ
فُروشنده اِی
در غُرفه یِ فُرودگاه ،
به مُسافرِ پایِ پَرواز .