درکوچه باغ عاشقانه پاییز
به یادت ایستاده ام
افرا و بید و صنوبر
شکوه عشق تو را
به تصویر کشیده اند
وباد
آهنگ محزونی
با درختان مینوازد
برگهای طلایی خاطراتت دانه دانه فرو میریزند
ودر دل غوغایی برپاست
تونیستی که ببینی
وسعت حسرت را
باغ ودرخت و کوچه
فریاد میکشند
آرامِ من کجایی !!!!
برای تو
برای چشمهایت
برای من
برای درد هایم
برای ما
برای این همه تنهایی
ای کاش خدا کاری کند...
احمد_شاملو
مخاطب عزیز
کاش بدانی
دوست داشتنت
خورشید نیست،
که لحظه ای بیاید
و لحظه ای برود؛
ماه نیست،
که یک شب باشد
و یک شب نباشد؛
ستاره نیست،
که شبی پر شور باشد
و شبی کم فروغ؛
باران نیست،
که گاه شدت گیرد
و گاه نم نم ببارد
مثل نفس می ماند
همیشه با من است..
لطفا شبت را
روی بازوهای من سر کن
ای چشم هایت
بهترین دارویِ بی هوشی
هیچ چیزی از تو نمیخواستم
عشق من!
فقط میخواستم
در امتداد نسیم
گذشته را به انبوه گیسوانت ببافم
تار به تار
گره بزنم به اسطورههای نارنجی
که هنگام راه رفتن
ستارههای واژگانم
برایت راه شیری بسازند
میخواستم سر هر پیچ
یک شعر بکارم
بزنی به موهات
که وقتی برابر آینه میایستی
هیچ چیزی
جز دستهای من
بر سینهات دل دل نکند
میخواستم تمام راه با تو باشم
نفس بزنم
برایت بجنگم
بخاطرت زخمی شوم
و مغرور پای تو بایستم
بر ستون یادبود شهر.
عباس معروفی
مرسی که هستی
و هستی را رنگ میآمیزی
هیچ چیز از تو نمیخواهم
فقط باش
فقط بخند
فقط راه برو...
نه،
راه نرو
میترسم پلک بزنم
دیگر نباشی.
عباس معروفی
دلم می خواهد یک روز آنقدر قوی باشم
که به تمام خاطرات بد بگویم :
دنبال من نگردید،من رفتم پی زندگیم
خداحافظ !
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
مـن مـانده ام و چهار تا هـم صحبت
ایـن گـوشه نشسته ایم و دلتنگ تـوایـم
مـن ، عشـق ، خــدا ، عقـربـه هـای سـاعـت …
وقتی دست فشردیم و قول دادیم
فقط دست تـو مردانه بود و قول مـن …
آسمان مثل من است
دردش را کسی نفهمید
بغض کرد، اشک ریخت
و مردم خندیدند …
تــو آنـجـا …
مـــن ایـنـجــا …
همه راست می گفتند
تــو کـجــا ، مــن کـجــا ؟
لبخندهایت را به چشمانم بیاویز
این زندگی بی خنده هایت
خنده دار است
خوشبختی
همین عطر محو
و مختصر تفاهم است
که در سرای تو پیچیده است
رضا صحرانشین(مدیر سرای شادی)
اقا سید عزیز وقتتون بخیر...
ممنون از همراهیتون...
Seyyed
اقا سید عزیز وقتتون بخیر...
ممنون از همراهیتون...
زنده باشید الهی
سپاس از همراهیتون🌹🌹