من برای حال خوبم میجنگم
به جای نشستن و حسرت خوردن
میایستم و شرایط را تغییر میدهم
من شایسته آرامش و جایگاهی که میخواهم هستم و برای داشتنش تلاش میکنم
همیشه چشمانت دو چشمهاند در خوابهایم
و همین است که صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از گُلِ عشقِ توست و
نمنم گیاه و سبزینه.
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که درونام طلوع میکنی و میبینمات.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمات.
سایهی تنام میشوی و ابر خیالام
پا به پایام راه میافتی و همراهام میشوی...
سلام وقت بخیر
از اینکه باعث ازار شما شدم عذر خواهم
وقتی کامنت می زارم یعنی پست شما رو خوندم
و خودم هم پست می زارم اگر به پیجم مراجعه کنید مشاهده می فرمایید
نباید از یاد ببریم که زندگی از لذت های کوچک ساخته شده.
اگر گاهی وقت خود را با بازیچەهای بی ارزش تلف میکنید، از خود دلگیر نشوید.
همین لذت های کوچک ما را بر می انگیزند ...
آدم ها فقط آدمند
نه کمتر، نه بیشتر
اگر کمتر از آن چیزی که هستند
نگاهشان کنی آنها را شکسته ای
و اگر بیشتر حسابشان کنی
آنها تو را می شکنند..
میان آدم ها باید عاقلانه زندگی کرد!