گاهی ما آدمها
در اوج غم و اندوه یا هر بدبختی که هست
روزگار را میگذرانیم و دوست نداریم
نزد دیگران اعتراف کنیم
که چقدر در نوسان روحی قرار داریم
و غرق در اندوه هستیم…
میل شدید به تنهایی و تنها موندن رو با کلمهی «isolophilia» تعریف میکنن؛ یعنی اون دسته از آدمایی که تو سختیهاشون تنها موندن رو به حرف زدن و بودن با بقیه ترجیح میدن، میرن تو کنج خلوت خودشون گم میشن و تا حالشون بهتر نشه ازش بیرون نمیان... سعی کنید بهجای سرزنش، یکم درکشون کنید.
تنها افرادی که رنج نمیکشند و ناراحت نمیشوند مُردهها هستند، زنده بودن یعنی گاهی آسیب دیدن، شکست خوردن، دچار اضطراب شدن، اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن.
تنهایی نه به رفتن آدماست، نه کم بودن رفیقات، نه ترک کردن پارتنرت. معنی واقعی تنهایی اونجاست که وقتی هیجان اتفاق خوشحال کنندهای داری و میخوای برای یکی تعریف کنی کسی و پیدا نمیکنی که از ته دل برات خوشحال باشه اونجا معنای تنهایی رو با پوست و گوشت و استخونت حس میکنی.