آدم که حتمن نباید بره دریا تا غرق شه.
حتمن که نباید وسط حجم عمیقی از آب دریا باشه که احساس خفگی کنه.
گاهی وقتا آدم ..
توو برگ های یه کتاب چند صفحه ای حس خفگی بهش دست میده.
میونِ چند تا عکس رنگی توی گالری ..
میونِ آهنگ خوش اون روزها ..
گاهی وقتا خاطرهها خیلی عمیقتر از آبهایِ توی دریان ..
راحت تر خفه ت میکنن ...
آدما عوض میشن،
حتی اونایی که زیادی باورشون داشتی ...
پشت هرموزیک موردعلاقه ..
یه خاطره ای هست ...
درد هایمان،
زیر خنده های ،الکی مان گم شد ...
دَر فَریبِ آرِزو ها ..
عَجب عُمرِ ما گُذَشت ..
کلماتکممیارنازوصفِحالِمون ...
آدمیزادهیچینیست،
جزآثاربهجاموندهازدردهاییکهکشیده ...
با،بالهایِشِکستهپَروازکَردن ..
هُنراست ...
گاهی قلب هم ..
درکودتای عقل،تسلیِم مَنطِق میشه ...
در سرزمین خاطره ها آنان که خوبند همیشه سبزند..
و آنان که محبتها و دوستیها را بر قلبشان برافراشتند ..
همیشه به یاد می مانند ...
وقتی كسی را دوست داری ..
باید زیباییهایش را بیرون بكشی و تلخی هایش را صبر كنی ..
هیچكس كامل نیست ...
کاش میشد نقابهای پوستی را برداشت ،
وبعد ادعای دوستی کرد،
زیرا کلمات صادقانه، عاشقانه ترند ...
مرگ انسان زمانی است که ..
نه شب بهانه ای برای خوابیدن دارد ..
و نه صبح دلیلی برای بیدار شدن ...
Silence
دریاشُ نگا ...
لایک عزیز ...
reza
ممنونم ..