جاودانه
شعر و ادبیات
۱۲۶ پست
۳۱ مشترک
۱۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۰۰
مبنای تعداد هوادار رتبه ۱۲۷
مبنای تعداد ارسال رتبه ۹۲

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.

بازنشر کرده است.
زیبایی زندگیم تنها به خاطر توست، تو معنای عشق را با توجه هایت به من نشان دادی نه با حرف هایت. می دانم که شرم تو باعث می شود که راحت با من حرف نزنی اما چشمانت از عشقی که به من داری می گویند.
خیلی عاشقتم.
بازنشر کرده است.
رﻭﺯﻫﺎﯼ ﺭﻓﺘﻪ،
ﺑﻪ ﭼﻮﺏ کبریتهای ﺳﻮﺧﺘﻪ می‌مانند
ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ میخواهی ﺑﮑﻦ،
ﺁﻧﻬﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺷﻦ نمی‌شوند!
ﻓﻘﻂ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ میکند
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﻧﺴﻮﺯﺍﻥ،
زندگی را رنگی تازه بزن!
بازنشر کرده است.
چقدر عاشقانه

به آغوش میکشی

منِ خسته‌یِ سرمازده‌ی راه را…
بازنشر کرده است.
ببین خواستم بهت یه چیزی بگم..
چشاتو ﺑﺮﺍ کسی که ﻣﻌﻨﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ و ﻧﻤﯿﺪونه ﮔﺮیون نکن ..
و ﻗﻠﺒﺖو خالی نگه دﺍﺭ از دوست داشتنِ آدم های که باعث می‌شن تیره و تار شه..
و از همه مهم تر خوشحال باش چون
تو لایق روزهای قشنگ تری هستی ...
بازنشر کرده است.
چه فرقی می کند ؟
شنبه هم مثلِ روزهایِ دیگر .
وقتی هدفی برایِ خودت نداشته باشی ؛
تمامِ روزهایت شبیهِ هم است.
آسوده باش ،
از دغدغه ها خبری نیست ولی ؛
انتظارِ موفقیت هم نداشته باش .
هیچ موفقیتی ،
ساده به دست نمی آید
جاده هایِ هموار ؛
مسیرِ عبورِ مردمِ عادی است ، نه نابغه ها ... !
نرگس_صرافیان‌_طوفان
آغاز_هفته_بخیر_وخوشی
بازنشر کرده است.
⚜زندگی را با کسانی
احاطه کنید

که دوستتان دارند
و به شما انگیزه می دهند

تشویقتان می کنند
و باعث می شوند

از اینکه خودتان هستید،
حس خوبی داشته باشید
به ما گفتند باید بازی کنید.
گفتیم با کی؟ گفتند با دنیا.
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟
سوت اغاز بازی رو زدن,
فقط فهمیدم خدا تو تیم ماست.
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم
به ما گل میزد ولی نمیدونم چرا
هر وقت به نتیجه نگاه میکردم,
امتیازها برابر بود.
تو همین فکر بودم که خدا
زد به پشتم, خندید و گفت:
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم
حالا بازی کن! گفتم اخه چطوری ؟
بازم خندید و گفت: خیلی ساده
فقط پاس بده به من, باقیش با من. ...
بازنشر کرده است.
‌همیشه بخاطر بسپاریم!
شریف‌ترین دل ها❤️
دلی است که؛
انديشه ی آزار دیگران در آن نباشد..
و ...
شاد کردن دل انسانها،
ارزشش بیشتر از سال ها،
راز و نیاز است ...
💐💐💐
در سفرها گاه گاهى راه را گم مى كنم
مقصدم را هم مسير حرف مردم مى كنم
مى روم هر لحظه پايين تر ميان دره ها
در خيالم آسمان ها را تجسم مى كنم
اخم ها را رو به آغوش تو در هم مى كشم
رو به خنجرهاى پنهانى تبسم مى كنم
خيره در خورشيد پلكم بى هوا مى افتد و
در شب دنيا هواى سيب و گندم مى كنم
ساحل آرامشى را كه به من بخشيده اى
غرق در امواج مست پرتلاطم مى كنم
گفته بودى: " هر زمان بر خاك افتادى، خودم
باز برمى گردم و بر تو ترحم مى كنم"
در هجوم ارتش شب روى خاك افتاده ام
صبح چشمانت نباشد راه را گم مى كنم
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
مَنطِق الطیرِ خوشِ هُـدهُـد و عطّار سلامت
بُــــت دیوانـــه کُشِ مِنبَر و مـــعیار سلامت
به خودم آمدم و نیست شدم هجر کشیدم
مِی ایثار و جنون مَرکبِ احـــّرار سلامت
هرچه از وادی دل بسته بجان نقش دعا بود
اسد اللهِ یقیــــن ، حیدر کـــرار سلامت
چو لسان حافظانه به دهان دارالشفا شد
جلوه ی حضرت حق ، طُره ی طرار سلامت
دل اگر بت کده و زاهد اگر یار حرا شد
حیرت باد صبا مخزن الاسرار سلامت
هرکه از منظر او درد کشد کوه وفا گشت
خوش پیامش بدهد مژده ی ابرار سلامت
هاتف از فضل تو در آیینه ی فقر چنین گفت:
شعله و حلقه ی جانانه ی انصار سلامت
بازنشر کرده است.
زندگی
سخت هم اگر هست
تو از دلخوشی ها غافل نشو...
🌱