یه جایی کامو وقتی میخواد از شدت نداشتههای یکی حرف بزنه، میگه «همهچیز را از دست داده بود، حتی تنهایی را»، آدم همهچیز رو هم از دست بده خودشو داره بالاخره و تنهاییش رو؛ و باز هم چیزی هست برای وجود؛ حالا چی؟ جایی برسی که خلوتی هم برات نمونه، در واقع پوچ و تهی.
قدر اونایی که بخاطرتون صبر میکنن رو بدونید،
اوناییکه برای دیدنتون، برای حرف زدن باهاتون، برای داشتنتون ٬٬تلاش٬٬ میکنن!
باور کنید خیلی کم پیش میاد کسی شمارو با همه ی نقص هاتون دوست داشته باشه؛
کم پیش میاد کسی نبودن شمارو به بودن یکی دیگه ترجیح بده،
کم پیش میاد کسی اونقدر دوستتون داشته باشه که مثل یک مادر تویِ هر لحظهی زندگیش نگران شما باشه.
اگر یکی از اینارو دارید،
قدرشو بدونید.