Kaveh

برای تو

کنار تو بودن در جایی دنج
پشتِ یک میز
رو به روی یک فنجان قهوه تلخ،
شیرین ترین اتفاق من است...

لب هایت را جلو بیاور
میخواهم چای " پنجشنبه ام " را
شیرین میل نمایم
درست شبیه طعم
لبانت...

اگر مقصد تو باشی؛
من نیز
پذیرای سختی ها خواهم شد.
با چشم های بسته
و دلی قرص و محکم،
خود را در آغوش ترس
رها خواهم کرد.
برای منِ عاشق
در راه تو مردن هم
شیرین است!...

به عقل سر بسپارم دعای خلق این است
روا مباد دعایی که عین نفرین است
رهایم از هوس دیدن بهشت که عشق
طمع بریدن از این سفره های رنگین است
اگر چه دین مرا گیسوی رهای تو برد
کسی که بنده ی موی تو نیست بی دین است
تو هم تحمل اشک مرا نخواهی داشت
مخواه گریه کنم بغض ابر سنگین است
وداع کردی و گفتی که باز میگردی
چقدر لحن تو وقت دروغ شیرین است...!!...

از وجود این همه موجود زیبا، بانمک
طعم دنیا از شکر... نه .... از عسل شیرین تر است...

هنوز هم می توانم
با یک چای تازه دم خانگی
کنار همین پنجره
تلخی ترا شیرین کنم
هنوز هم میتوانم
روی کسالت لحظه هایت
رگ خواب ترا فقط با یک لبخند
شعبده بازی کنم
هنوز هم میتوانم
جیب تمام سپیدارهای تشنه
کوچه باغهای کودکی ترا
پُُر از چشمه کنم
وقتی با گردش مردمک چشمان زیبای تو
درختان ریز شانه می لرزانند
وقتی پاییز با نگاه تو تمام می شود
هنوز هم میتوانم تا مرز جنون تا هزار یلدا دیگر
برایت دیوانگی ها کنم .

تو قبل از اینکه بفهمم زود در دلم بذر عشق کاشتی و حالا عشق برایت گل کرده است.

هر کسی را بهر کاری ساختند

مرا بهر دوست داشتن تو

به همین سادگی

عاشق احساسی هستم که با دیدن لبخند تو پیدا می کنم

قدرت اراده مثل یه ماهیچه اسـت، هرچی بیشتر ازش استفاده بکنی قوی‌تر میشه.

اگر میخوای رویاهاتو بـه حقیقت تبدیل کنی، نخستین کاری کـه باید انجام بدی اینه کـه بیدار بشی.

خوب ترین ادمها بیشتر بـه دست خودشان میمیرند.

سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم
ولی نمی دانم چرا هنوز هم
دیروزها از امروزها بهترند !

مخاطب خاض

آزرده دل از کوی تو رفتیم و نگفتی
کی بود؟ کجا رفت؟ چرا بود و چرا نیست!؟