Kaveh
۱,۲۳۷ پست
۷۸ دنبال‌کننده
۲,۷۵۸ امتیاز
مرد، مجرد
ليسانس
کارمند
دین اسلام
ايران، آذربايجان غربي، ارومیه
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
سیگار ميکشم
گرایش سیاسی ندارم
ورزش
قد ۱۸۵، وزن ۹۰

تصاویر اخیر

برای تو
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
درد و رنجوری مارا داروی غیر تو نیست

ای تو جالینوس جان و بوعلی سینای من
بازنشر کرده است.
اکنون که گل سعادتت پربار است

دست تو ز جام می چرا بیکار است

می‌خور که زمانه دشمنی غدار است

دریافتن روز چنین دشوار است
بازنشر کرده است.
هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچ های غربت ؟
بازنشر کرده است.
آن را که جفا جوست نمی باید خواست

سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست

مارا ز تو غیر از توتمنایی نیست

از دوست به جز دوست نمی باید خواست
بازنشر کرده است.
زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید برد

عشق را زیر باران باید جست

زیر باران باید با زن خوابید

زیر باران باید بازی کرد

زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت

زندگی تر شدن پی در پی

زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون” است

رخت ها را بکنیم

آب در یک قدمی است …
بازنشر کرده است.
عشق رخ تو بابت هر مختصری نیست

وصل لب تو در خور هر بی خبری نیست

هر چند نگه می‌کنم از روی حقیقت

یک لحظه ترا سوی دل ما نظری نیست

بسیار سمرهاست در آفاق ولیکن

دل‌سوزتر از عشق من و تو سمری نیست
بازنشر کرده است.
بیخبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟!

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟
بازنشر کرده است.
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس

خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم

از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر

شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم
مخاطب خاص
بازنشر کرده است.
بیخبر از هم دگر آسوده خوابیدن چه سود

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟!

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟!
بازنشر کرده است.
من که جز هم نفسی با تو ندارم هوسی

با وجود تو چرا دل بسپارم به کسی

زنده ام بی تو و شرمنده ام از خود هرچند

که دمی از سر رغبت نکشیدم نفسی
بازنشر کرده است.
ای زخم کهنه ای که دهان باز کرده ای

چون دیگران بخند به غم های ما توهم

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد

چشم انتظار باش در این ماجرا توهم
بازنشر کرده است.
اندر دل من درون و بیرون همه او است

اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست
بازنشر کرده است.
تمام بودنی ها، تو همین از آن من باش

که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد