اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست بجز آرزوی تو ....
باید
تلاش کنی
طلاش کنی.......
تو از قبیله خوبانِ سست پیمانی
من از جماعتِ عشاقِ سخت پیوندم
منم که لک لک غمگینی بروی دودکشت هستم
منم که ماهی دریای بلندِ موی مِشَت هستم
من از شکار نکردن ، شما از این که شکارم نبوده اید ، شکارید ....!!!!
پ.ن: سر و صورت خونین یوزپلنگ پس از خوردن شکار
آن منِ خوشبخت کو؟ بازدهیدش به من
کیمیاگر
دوستِ همه کس ، دوستِ هیچ کسی نیست !!!
پ.ن: اونی که با همه خوشه ، کلا ناخوشه!!
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید
به عزیزی که دیگر عزیز نیست ..... !!
بی خبر رفتی و به آمدنت
اعتمادی دگر نخواهم کرد
واقعا خسته ام من از رفتن
از تو یادی دگر نخواهم کرد
اعتباری به کار دنیا نیست
غارتِ دلخوشی مگر کم بود
جای سبزینه های باغ امید
هر چه دیدم سیاهِ ماتم بود
سال نو ، سال مرگ یک روئیاست
با تو بودن همیشه روئیا بود
به امیدی که بازمی گردی
درِ این خانه تا ابد وا بود
بعد یک عمر از نیامدنت
درِ این خانه بسته شد با باد
بعدِ طوفان غصه ها باید
کنم این خانه را ز نو آباد
توی گلدان خاک خورده ی عشق
یادی از نو دوباره خواهم کاشت
سال نو سال خلقِ یک روئیاست
من به رویش امید خواهم داشت
کیمیاگر
کنارم بمان
جای خالی تو با
هیچ گزینه ای
پر نمی شود
حتی ( تمام موارد)
کیمیاگر
عشق و وضعیت هوا
تنها چیزهایی هستند
که هرگز نمی توان از آنها مطمئن بود
تا روزِ مرگ
فرش بافت و گُل کاشت
اما هرگز
نه فرشی زیرِ پا داشت
نه کسی
گُلی بَر مَزارَش گذاشت