روزهای بهاری امسال
چقدر شکل فصل پاییز است
شاید از زخم های من باشد
این که امسال هم غم انگیز است
مثل هر بار بعد رفتنِ تو
با خودم گفتم این چه تقدیری است
حرفهایت ولی به من آموخت
رفتنت از سرِ شکم سیری است
دل مردم برات بازیچه است
پیِ سرگرمی خودت هستی
با همه سرخوشی و سرگرمی
مثل یک تاکسیِ دربستی
از بدِ روزگار این دفعه
گیر چنگال گرگ افتادی
فکر کردی فقط، خودت اینجور
توی مکر و فریب استادی؟
این که پا روی آن گذاشته ای
سبزه زاریست زیر آن ، مرداب
این که بازیچه کردی اش این بار
نیمی از آتش است و نیمی آب
نه به آبی توان که غرقش کرد
نه به آتش توانی اش سوزی
یا تو را می کشد به آتش و یا
غرق دریات میکند روزی...
محمد حسین ( کیمیاگر)
۸ اردیبهشت
وقتی همت رسیدن به قله ها را نداری ،
باید در پستی های زمین زندگی کنی
هنگامی که همت رسیدن به سرچشمه های
گوارا را نداری ، باید از مرداب ها آب بنوشی
و هنگامی که برای به دست آوردن انسانهای
ارزشمند کوتاهی میکنی ، باید به زندگی
با انسانهای کوتاه همت و بی ارزش بسنده کنی....
اینچنین است مجازات روزگار ... بی صدا ... بی غوغا
و بسیار درد آور ...
کیمیاگر
هولناك !
مانند عکس کسی ك میخندد اما سالها پیش مُرده است ..
تو را بارها در آسمان روئیاهایم دیده ام
مثل آن شب که ماه بودی
یا همان ستاره چشمک زن شمالی
که شبهای زمستانی خودنمایی می کرد
تو همیشه مقدس بوده ای
بوسیدنت
در آغوش گرفتنت
بوئیدنت
لبخندت
و سکوت پر از فکر تو
همه و همه برایم مقدس است
تک تک حرکاتت ایات نورانیِ
کتاب مقدسِ آرزوهاست...
م.ح.کیمیاگر
اینقدر ساده ام که گمان می کنم تو هم
مانند من به آنچه نشد فکر میکنی
حتی خیال می کنم این من ، خودِ تویی
اینجا نشسته ای و به من فکر میکنی....
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشه ی بامی که پریدیم ، پریدیم
بهره ی هر کدام شما از زمین،
به اندازه طول و عرض قامت شماست.
امام علی(ع)
عشق آن اگـر باشد که میگویند
دلهای صاف و ساده میخواهد
عشق آن اگـر باشد که من دیـدم
انســان فـــوق العاده میخواهد
وقتی میره و پشت سرش رو نگاه نمیکنه یعنی یه جای دیگه با یکی دیگه خوشبخت تره
ما هم براش آرزوی موفقیت می کنیم
پ.ن:
نترسم که با دیگری خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی ؟