گرچه اردیبهشت آمده ، من
همچنان با تو بر سرِ مهرم
کیمیاگر
ما که ای زندگی به خاموشی
هر سوال تو را جواب شدیم
دیگر از جان ما چه میخواهی
ما که با مرگ بی حساب شدیم
باور نمی کنید ولی من
دستم به خون خویشتن آلوده ست
من خود گواه می شوم / _ آری:
.دســـتم همیــشه دشــمن مـن بـوده است
بر من ببخش دســتِ محبت!
ـ این گونه سردمهری دســتم را ـ
کین اشتیاق ِ وازده / آنقدر
.در انزوا نشــسته که فرســوده است
باور کن ای عطـوفت ِ دســتت
تنها نیاز ِ زیستنم / عمریست
در دســتهای هیچ عزیــزی
.این دســتهای خســته نیاسوده است
محکوم سرنوشت غریبم
با شانههای خم شده / هر روز
تا بشکند برای همیشه
سنگی به سنگهای خود افزوده است
مأیوستان نمیکنم اما
.بیهوده است بازی ِ گـل با من
این پوچ، گل نمیدهد / آری:
.دســت مرا مگیر که بیهوده است
این دســت را مگیر که روزیش
.دیــوانهای گرفت و جهاناش ســوخت
شاید مرا که لعنتیام / عشــق
.تنها به این گناه نبخشوده است . . .
(محمد علی بهمنی)
میبینی؟؟!! کسی اینجا چشم انتظارمان نیست
کسی دلتنگمان نمی شود
خودمان را بیهوده خسته میکنیم
به ریش من میخندند و به گیس تو !!
باز هم اصرار داری برای تنهایی شان کاری کنیم؟؟!!
من خسته ام . از نیش و کنایه ها
از تحقیر شدن ها از کنار گذاشته شدن ها
تو را نمیدانم ... چرا میدانم .. اما به روی
خودم نمی آورم یا بهتر بگویم نمیخواهم باور کنم
که تکیه گاهم کم آورده باشد
چمدانی که برای بستن نداریم
سبکباریم ... تو مرا با خود ببر .. من تو را
کیمیاگر
نیمه شب ۲۴ فروردین
این قورت دادن حرفامون بالاخره یه روز کار دستمون میده ... یه روز ، یه جا ، یهویی ، همه اش رو تف میکنیم توی صورت اونایی که همش ما رو لال خواستند .... حالا ببین !!!
یه قانون روانشناسی هستش که میگه :
خنده های کسی که دوستش دارید برای شما
مسریه، یعنی وقتی اون میخنده شما هم از
خندهی اون خندهتون میگیره، بهنظرم این قشنگترین
ویژگی خندیدن با کساییه که عاشقشونیم .
در اعماق اقیانوس وجودم غوطه ور شو
به دنیای ساکت و خلوت درونم نفوذ کن...
بگذار تو تنها فاتح این عمق دست نیافتنی باشی .. دوست دارم تو تنها کاشف این تمدن گمشده باشی .. اولین و آخرین میهمانِ آتلانتیسِ تنهایی
کیمیاگر
واقعا داریم تقاس/تقاص/تقاث/تغاس/تغاث/
تغاص/طقاس/طقاث/طقاص/طغاس/طغاث/
طغاص چیو پس میدیم؟
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید