میبینی؟؟!! کسی اینجا چشم انتظارمان نیست
کسی دلتنگمان نمی شود
خودمان را بیهوده خسته میکنیم
به ریش من میخندند و به گیس تو !!
باز هم اصرار داری برای تنهایی شان کاری کنیم؟؟!!
من خسته ام . از نیش و کنایه ها
از تحقیر شدن ها از کنار گذاشته شدن ها
تو را نمیدانم ... چرا میدانم .. اما به روی
خودم نمی آورم یا بهتر بگویم نمیخواهم باور کنم
که تکیه گاهم کم آورده باشد
چمدانی که برای بستن نداریم
سبکباریم ... تو مرا با خود ببر .. من تو را

کیمیاگر
نیمه شب ۲۴ فروردین

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.