الهام(گروه لاله های سرخ)

دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دگر است
میتوانی ت. به من زندگانی بخشی
یا بگیری ازمن انچه را میبخشی

برای خندیدن وقت بگذارید زیرا موسیقی قلب شماست
برای گریه کردن وقت بگذارید زیرا نشانه یک قلب بزرگ است
برای رویا پردازی وقت بگذارید زیرا سرچشمه شادی است
برای فکر کردن وقت بگذارید زیرا یاد اور شادابی دوران کودکی است
برای زندگی کردن وقت بگذاریدزیرا زمان
به سرعت میگذرد وهرگز باز نمیگردد

امروز آنقدر سرگرم دوست داشتن باش
که هیچ فرصتی برای نفرت نداشتهباشی
هرروز فرصتی تازه است تا بهتر از دیروز باشی

بخاطر گذشته گریه نکن اون مال قبلنه
بخاطر فردا استرس نداشته باش عتوز نیومده
توی زمان حال زتدگی کن واون رو زیبا کن

ایا میدانی اخرین باری که هوای همدیگرو داشتین کی بوده؟
برای فراموش کردن کسی
یکی دیگرو بازیچه خودتون نکنید

هروقت خواستی از کسی دلگیر وناراحت شوی
اول یه نگاه به سر تا پایش بنداز ببین
ارزششو داره
دیروزت رو خراب کرده
اجازه نده امروز وفردایت را خراب کنه

تو فقط دلیل لبخند وهر خنده کسی دیگر باش
همان جا که دلت شاد و شادان است
باش
تو فقط باش ولی هرجا که میخواهی
باش
در دل ودر نظر هرکه میخواهی
باش
در میان اینهمه ندانستنها که هنوز هم
نمیدانمشان میدانم که
اغوشت دنیای من است
چه هیاهویی دار نبودنت
اما شادم که همانجایی که دوست داری باشی
باش

کاش اصلا دل نداشتم کاش اصلا نبودم
کاش تو هم نبودی
کاش میشد همه چیز را با تخته پاک کن پاک کرد
اه ای مهتاب کاش اجری از دیوار خانه ات بودم
یا مشتی از خاک باغچه ات
کاش دستگیره اتاقت بودم که دائم لمسم میکردی
کاش من بودم وتو من بودی
اما همان قلب داشته ام را گرفتی وبر اتش
کبر وغرورت کباب کردی
ودیگر بی قلبی شدم سنگ صخره
که با هرموجی سیلی میخورم تا هرگز
کرده ات فراموشم نشود

بحثی که دران با تلاش وکوشش سعی میکنی قانع کنی طرفتو
واو هم بهانه رو با بهانه پاسخ میده
فقط با یه لبخند بحثو تموم کن ورد شو

مزخرف ترین کار دنیا اینه که به همه اهمییت میدی جز خودت

مد چیزی است که میتوان خرید
اما سبک زندگی چیزی است که با ان زندگی میکنی
پس سبک زندگیتو روی مرام ووحدانت بساز پشت سر دیگران حرف بی معنی نزن
وخودتو رو مدیون خودت نکن

زندگی مثل ترنی تند روست پس کمربندهارببندید وفقط لذت ببرید

من سردم ومغرور چون دیگر دوست ندارم در گیر کسانی بشم که دیروز من بودند
درفردای من نیستند
و امروز وشبهای دیگرانند

گاهی انقدر دلم از زندگی سیر میشه
که میخواهم تا سقف اسمان پرواز کنم
رویش دراز بکشم وهرگز بلند نشم
راحت واسودهمثل ماهی حوض خانمان
که چند روزیست روی اب خوابیده است

کمی ایمان کمی وجدان کمی ترس از خدا
چاشنی زندگیمان کنیم
هرگز بعد از دورشدن وجدایی دلیلش را
با قضاوت نادرست
سختر نکنین
وجدان را قاضی کنید ونه زبان را
نگوییم انچه زبان میخواهد بگوییم از دل
از وجدانی که بخواب رفته
گفته های خود را گلوله وار شلیک نکنیم به قلب دیگران خدایی هست که نظاره گر رفتارمان هست
وانرا کمانه میکنه به سمت خودمان